۱۳۹۳ اسفند ۱۵, جمعه

ضحاک؛ گزارش: استاد پورداود


ضحاک
اسامی خاص در آبان‌یشت
گزارش: استاد پورداود
یشت‌ها، بخش نخست
ن۲ص۱۸۸-۱۹۱

بقول شاهنامه پس از آنکه جمشید خودستائی آغاز کرد فر ایزدی از او جداگشته و مغلوب ضحاک شد. مدت سلطنت ضحّاک تازی و دوره ستم و بیدادش هزارسال بوده‌است تا آنکه فریدون او را شکست داده بکوه دماوند بزنجیر بست. در شاهنامه مرداس پدرش میباشد. حمزه و بیرونی ارونداسپ ضبط کرده‌اند.
در اوستا اژی دهاکَ آمده‌است. این اسم مرکّب است از دو جزء، اولی که اژی باشد خود جداگانه غالباً در اوستا استعمال شده‌است؛ از این قبیل در فرگرد اول وندیداد در فقره ۲ اهورامزدا میگوید نخستین کشوری که من بیافریدم آریاویچ میباشد اهریمن در آنجا اژی (مار) سرخ بیافرید. همچنین در فقره ۵ از فرگرد ۱۴ و در فقره ۶۵ از فرگرد ۱۸ و در فقره ۹۰ از آبان‌یشت، اژی بمعنی مار میباشد. بسا از اژی یک جانور اهریمنی اراده شده‌است، درست بهمان معنی که امروز از کلمه اژدها یا اژدر در فارسی برمیآید چنانکه در یسنا ۹ که ذکرش در مقاله گرشاسب بیاید. دهاکَ نیز جداگانه استعمال شده یک مخلوق اهریمنی دیوسیرت است چنانکه در یسنا ۱۱ فقره ۶ غالباً اژی با کلمهٔ دهاکَ یکجا آمده از آن نیز یک مخلوق دیو سیرتی اراده میشود. در زامیادیشت از فقره ۴۶ تا ۵۲ از منازعه آذر و اژی دهاکَ صحبت میدارد که هریک برای بدست آوردن فر ایزدی میکوشد. در فقرات مذکور نیز گهی اژی تنها آمده‌است.
اژدها و اژدر از کلمه اوستائی اژی دهاکَ میباشد در ادبیّات فارسی نیز بهمان معنی است که در اوستا. لبیبی گوید:
از این هفت سر اژدر عمرخوار/ بپرهیزد آنکو بود هوشیار
حمزه اصفهانی در وجه اشتقاق این اسم چنین مینویسد « بیوراسب ده‌اک، ده‌اک اشتقاقه ده اسم لعقدالعشرة و آک اسم والمعنی انه کان ذا عشر آفات احدثها فی الدنیا » این اشتقاق درست نیست چه دهاک مرکّب از ده و اکَ که در اوستا بمعنی بد و زشت است نمیباشد و کلمه ده در اوستا دَسَ آمده است. از اژی دهاکَ در اوستا چنانکه از ضحاک در شاهنامه و کتب تاریخ، مرد جبّار و بیدادگری از نژاد بیگانه و دشمن ایران تصوّر شده‌است که چندی ایران را گرفتار پنجه قهر و غلبه خویش داشت.
در کتب متأخرین او را نیز بیوراسب خوانده‌اند که بمعنی دارنده ده هزار اسب است. فردوسی گوید:
همان بیوراسبش همی خواندند/ چنین نام بر پهلوی راندند
از اوستا نیز برمیآید که اژی دهاکَ از قوم دیگری است و از مملکت بابل است یعنی از همان سرزمینی که ایرانیان در قدیم یک طایفه عرب نژاد از ساکنین آنجا را تازی مینامیدند و بعدها اسم این طایفه مخصوص را برای کلیّه اعراب اطلاق کردند. در شاهنامه هم که ضحاک تازی نامیده شده‌است لابد یکی از جبّاران بابل مقصود میباشد و مناسبتی هم با سلاطین قدیم خونخوار و ظالم بابل یا آشور دارد.
در فقره ۲۹ از آبان‌یشت آمده‌است « که اژی دهاک سه پوزه در مملکت بَوْرِیْ صد اسب و هزار گاو و ده هزار گوسفند برای ناهید قربانی کرد و از او درخواست کرد که وی را بتُهی نمودن هفت کشور از انسان مُوفّق سازد اما حاجت او برآورده نشد ».
بَوْرِىْ همان بابل است بمناسبت آنکه لام در زبانهای ایرانی نبوده‌است آن را به راء تبدیل کرده‌اند. بابل در کتیبه‌های هخامنشیان بابیروش و در اوستا بَوْرِىْ شد. مُشتبه نشود با کلمه دیگر اوستائی بَوْرِىْ که با همین املاء بمعنی ببر است و در فقره ۱۲۹ یشت مذکور آمده‌است. از فقره فوق برمیآید که ضحاک بابلی بوده و در مملکت خویش قربانی نیاز ناهید نموده‌است. در فقره ۱۹ از رام یشت آمده‌است که اژی دهاک در کوِیرِینتَ در بالای تخت زرین برای وایو (فرشته هوا) فدیه آورد. کویرینت همان است که الحال موسوم است بکرند، این قصبه کوچک درجائیکه ضحاک فدیه نثار فرشته هوا نمود در بالای کوهی واقع است که میان بابل و ایران حایل است و نزدیک به بَوْرِىْ وطن اصلی ضحاک است. همان کوهی که در بندهش در فصل ۱۲ در فقرات ۲۹ و ۳۶ اسپروچ و در شاهنامه اسپروز نامیده شده‌است:
همیرفت آن شاه گیتی فروز/ بزدگاه در پیش کوه اسپروز
یونانیها آن را زاگرُس Zagros خوانده‌اند.
سلسله نسب ضحاک در فصل ۳۱ فقره ۶ بندهش این طور مندرج است: دهاک پسر خرواسپ پسر زینیگاو پسر ویرفشک پسر تازی پسر فرواک پسر سیامک. از طرف مادر دهاک پسر اودی پسر بیک پسر تمبیک پسر اووُخم پسر پاورویسم پسر گذویثو پسر دروگا سکان پسر گنّاک مینوی (زشت نهاد). باز در بندهش در فصل ۲۳ در فقرات ۲ و ۳ مینویسد که در زمان سلطنت اژی دهاک زن جوانی با یک دیو و مرد جوانی با یک پری بهم پیوستند از اختلاط آنان زنگیهای سیاه پوست بوجود آمدند. وقتی که فریدون بسر کار آمد آنها را از ممالک آریائی بیرون نموده بساحل دریا راند اما پس از استیلای عرب دگرباره بممالک آریائی داخل شدند. داستان دست یافتن فریدون بضحاک و در کوه دماوند او را بزنجیر بستن در کتب پهلوی نیز مندرج است.
بندهش در فصل ۲۹ در فقرات ۸ و ۹ مینویسد « وقتی که اژی دهاک زنجیر گسسته آزاد شود آنگاه سام گرشاسب برخاسته او را هلاک کند این اژدهاک را که نیز بیوراسب میگویند در کوه دماوند زنجیر شده‌است چه وقتی که فریدون بدو چیر شد نه توانست که او را بکشد ». در شایست نه شایست در فصل ۲۰ فقره ۱۸ آمده‌است که فریدون خواست ضحاک را بکشد اما اهورامزدا باو گفت تو نباید که او را اکنون بکشی زیرا که زمین پر از مخلوقات موذی و مُضر خواهد شد.
در سُنّت است که در هزاره هوشیدر ماه، دومین موعود مزدیسنا، ضحاک از کوه دماوند زنجیر خواهد گسست دست تطاول گشوده یک ثلث از مردمان و ستوران و گوسفندان و سایر مخلوقات ایزدی را نابود خواهد کرد. آنگاه اهورامزدا گرشاسب را از دشت زابلستان برانگیخته آن نابکار را نابود خواهد ساخت.۱

پاورقی
۱ رجوع کنید برساله سوشیانس تألیف نگارنده صفحه ۴۳-۴۴

***
See Also / بیشتر بخوانید

نگاه کنید به The Encyclopædia Iranica: AŽDAHĀ

انجمن ایرانشناسی.

هیچ نظری موجود نیست: