۱۳۹۴ تیر ۲۷, شنبه

افراسیاب (اسامی خاص در آبان یشت)

افراسیاب AFRĀSĪĀB (اسامی خاص در آبان یشت)؛ گزارش استاد پورداود. ن۲ص۲۰۷-۲۱۴ bit.ly/1TIHLdn #اوستا #شاهنامه #پورداود

[ یشت ها، بخش نخست گزارش استاد پورداود ص ۲۰۷-۲۱۴ ]

کشتن کیخسرو افراسیاب را (موزه متروپولیتن)
از جمله نامورانی که مکرراً در اوستا از او اسم برده شده‌است، افراسیاب پادشاه توران زمین است. داستان ستیزه او با پادشاهان پیشدادی و پس از آن با پادشاهان کیانی قسمت مهمّ شاهنامه فردوسی را فرا گرفته‌است. آنچه راجع باو در اوستا آمده‌است با مندرجات شاهنامه مطابق است. در اوستا فَرَنگرَسیَّن و در پهلوی فراسیاک میباشد. در شاهنامه افراسیاب پسر پشنگ پسر زادشم پسر تور پسر فریدون است. ابوریحان بیرونی اجدادش را این طور ذکر کرده‌است: فراسیاب بن پشنک بن اینت بن ریشمن بن ترک بن زین اسب بن ارشسب بن طوج(۱). در بندهش فصل ۳۱ فقره ۱۴ سلسله نسب افراسیاب از این قرار است: فراسیاپ پسر پشنگ پسر زادشم پسر تورک پسر سپانیاسپ پسر دوروشاسپ پسر توچ پسر فریدون. در فصل ۲۷ در فقرات ۳۴ و ۳۵ از کتاب مینوخرد مندرج است مصلحت کار چنین بود که اژی‌دهاک بیوراسب  افراسیاب مجرم تورانی بسلطنت رسند اگر نه اهریمن عفریت خشم را برای سلطنت بر می انگیخت. در فصل ۸ در فقره ۲۹ مینوخرد آمده‌است اهریمن آرزو داشت که بیوراسب (ضحاک) و افراسیاب و اسکندر فنا ناپذیر باشند اما اهورامزدا مصلحت در آن دید که آنان زوال یابند. در گاتها (صفحه۹۱) گفتیم که تورانیان قبیله‌ای از ایرانیان قدیم بوده‌اند از حیث تمدّن پست، بیشتر صحرانشین و بیابان نورد و غالباً بضدّ ایرانیان در جنگ بوده‌اند. اشکانیان را از این قبیله باید دانست. بمناسبت آنکه ایرانیان از زمان بسیار قدیم با این قبیله در زد و خورد بوده‌اند یا آنکه ایرانیان بنا بسنّت قدیم تورانیان را از دشمنان دیرین ایران میشمرده‌اند بعدها اشکانیان را که از قبیله تورانیان بوده بکلی از نژاد بیگانه خوانده‌اند. خدای نامه که در عهد ساسانیان تدوین شده و بعدها مأخذ شاهنامه فردوسی گردیده‌است، ظاهراً از سلطنت طولانی اشکانیان ذکری نکرده بوده‌است. چه منافی سیاست سلسله ساسانیان بوده که از اشکانیان از کسانی که سلطنت بساسانیان انتقال یافت صحبتی بدارد. از این جهت است که فردوسی هم فقط بیست شعر مُبهم راجع بسلطنت آنان که چهارصد و هفتاد و چهار سال طول کشیده‌است سروده گوید:
از ایشان جز از نام نشنیده‌ام / نه در نامهٔ خسروان دیده‌ام
طوایف ترک مغول نژاد که بعدها بسرزمین تورانیان قدیم کوچ کرده با ایران بنای زد و خورد گذاشته‌اند متدرجاً با تورانیان مشتبه شده، بسا در شاهنامه ترک بجای تورانی و تورانی بجای ترک آمده‌است و هم چنین است در کتب پهلوی. بنا بسنّت بسیار قدیم و بنا بآنچه در شاهنامه و کلیه کتب تواریخ ما مسطور است، افراسیاب از خاندان تور پسر فریدون میباشد. ایرج و سلم و تور سه پسران فریدون بوده‌اند که هر یک اسم خود را بخاک قلمرو سلطنت خویش داده‌اند.(۲) قطع نظر از این سنت دلیل مثبت علمی هم داریم که تورانیان دسته‌ای از ایرانیان قدیم بوده‌اند و آن اسامی گروهی از نامداران توران است که در شاهنامه و سایر کتب محفوظ مانده‌است. اسامی برخی از این تورانیان نیز در خود اوستا آمده‌است. کلیهٔ این اسامی آریائی و معنی بیشتر از آنها معلوم است. در طی این مقاله اسامی تورانیانی را که در اوستا از آنها ذکری شده معنی خواهیم کرد. بنابراین ابداً مناسبتی ندارد که عثمانیها و کلیّه ترکهای مغول نژاد را از بازماندگان تورانیان آریائی نژاد تصوّر کنیم.
در شاهنامه در طیّ داستان افراسیاب غالباً از دو برادرش اغریرث و کرسیوز یاد شده‌است. اغریرث بقول شاهنامه سپهدار لشکر توران بوده و نسبت بایرانیان محبّتی داشته‌است. ناموران سپاه ایران که پس از شکست یافتن نوذر اسیر و گرفتار افراسیاب شده بودند بواسطه اغریرث آزادی یافته‌اند اما خود اغریرث باین جرم بحکم افراسیاب کشته گشت.
برادر دیگر افراسیاب که کرسیوز باشد همان است که بتحریک و اصرار وی افراسیاب داماد خود سیاوش پسر کیکاوس را کشته است. در کتب پهلوی نیز از برادران افراسیاب ذکری شده‌است. بندهش در فقره ۱۵ از فصل ۳۱ مینویسد « فراسیاو و کرسیوز که او را نیز کدان میگفتند و اغریرث هر سه برادر بودند » اغریرث را چنانکه در فقره ۵ از فصل ۲۹ بندهش آمده‌است گوپت شاه میگفتند. باز بندهش در فصل ۳۱ در فقره ۲۱ مینویسد « وقتی که فراسیاو پادشاه ایران منوچهر را با لشکرش در پدشخوار اسیر نمود و سبب ویرانی و قحطی در میان ایرانیان شد، اغریرث از خداوند درخواست نمود که وی را بنجات دادن لشکریان و دلیران ایران موفّق سازد. حاجتش نیز برآورده شد. ایرانیان بتوسط او رهائی یافتند. فراسیاو از این کار برآشفته اغریرث را کشت. خداوند در پاداش عمل نیک اغریرث پسری باو داد موسوم به گوپت شاه » متمم داستان افراسیاب و سر آمدن روزگارش بدست کیخسرو در شاهنامه چنین آمده‌است: کیخسرو نبیره کیکاوس برای انتقام کشیدن از خون پدرش سیاوش بجنگ افراسیاب شتافت و بسوی گنگ دژ روی نهاد. افراسیاب از آن آگاه گشته شبانه تنها بگریخت. سالها از بیم جان خویش سرگشته میگشت تا آنکه در بالای کوه بنزدیک بردع در غاری پناه برد اتفاقاً در همان کوه عابدی موسوم به هوم منزوی گشته خدای را پرستش میکرد.
یکی مرد نیک اندران روزگار / ز تخم فریدون آموزگار
کجا نام آن نامور هوم بود / پرستنده دور از بر و بوم بود
هوم از اثر ناله افراسیاب برخاسته بنزدیک غار که آنرا هنگ افراسیاب گویند آمد. گوش فرا داد ناله و فغان مردی شنید که از بخت خویش گله مند و از کرده‌اش پشیمان است. هوم دانست که آن افراسیاب است بدرون غار در آمد بازوان او محکم بست و از غار بیرونش کشید. در راه افراسیاب چندان ناله و زاری نمود که هوم را دل بسوخت و بند بازوانش را سست نمود. آنگاه افراسیاب فرصت یافته خود را در میان آب انداخته پنهان شد در این هنگام گودرز و گیو از آنجا میگذشتند هوم را در کنار دریا متحیر ایستاده دیدند سبب پرسیدند هوم واقعه بازگفت:
در این آب خنجست پنهان شده است / بگفتم بتو راز چونان که هست
گودرز فوراً بآتشکده آذرگشسب تاخت در آن موقع کیکاوس با نبیره‌اش در آنجا مشغول عبادت بودند پس از شنیدن واقعه بسوی دریای خنجست شتافتند هوم تدبیر در این دید که کیکاوس فرمان داده کرسیوز برادر افراسیاب را که اسیر شده بود در بند بسته و پالهنگ بگردن انداخته بلب دریا آوردند تا از آن زجر خروش برآورد و خون افراسیاب از مهر برادری بجوش آمده از دریا بیرون آید.
تدبیر هوم مقبول افتاد چنین کردند افراسیاب از دریا بدر آمده گرفتار شد از او و برادرش کرسیوز انتقام خون سیاوش کشیدند.
بشمشیر هندی بزد گردنش / بخاک اندر افکندی تاری تنش
در اینجا متذکر میشویم که دریای خنجست شاهنامه همان چئچست اوستا میباشد که الحال دریاچه اُرمیه گویند و آتشکده آذرگشسب همان معبد بسیار معروف شیز است که اینک خرابه‌اش بتخت سلیمان معروف است.(۳) چنانکه گفتیم داستان افراسیاب در شاهنامه بسیار مفصّل است. ما باندازه‌ای که از برای فهم مندرجات اوستا لازم بود در اینجا ذکر کرده‌ایم.
در اوستا اسم دو برادر افراسیاب چنین است اَغْرَئَرَثَ كه لفظاً بمعنى (كسى كه گردونه‌اش در پیش میرود) میباشد. دومی کِرِسَوَزْدَ بمعنى (استقامت و پايدارى كم دارنده) ميباشد. اغريرث در اوستا مانند شاهنامه از نيكان و كرسيوز از بدان شمرده شده‌است.
كلمه افراسياب را (فرنْگرِسيّن) يوستى اين طور معنى ميكند (كسى كه بسيار بهراس اندازد).(۴) بسا در اوستا اغریرث با صفت نَرَوَ آمده‌است یعنی از پشت دلیر - نر - پهلوان. چنانکه در درواسپ یشت در فقرات ۱۸ و ۲۱ و فروردین یشت فقره ۱۳۱ افراسیاب همیشه با صفت مئیریّه آمده‌است یعنی مجرم و سزاوار مرگ. گفتیم که مندرجات اوستا راجع بافراسیاب مطابق مطالب شاهنامه میباشد مگر آنکه بمرور زمان هنگ افراسیاب که اصلاً قصر آهنین زیرزمینی پادشاه تورانی بوده‌است در شاهنامه غاری شد در بالای کوه.
ز هر شهر دور و بنزدیک آب / که خوانی همی هنگ افراسیاب
از اوستا و کتب پهلوی بخوبی بر میآید که هنگ افراسیاب قصری بوده. این کلمه در اوستا هنکن آمده‌است یعنی چیز کنده شده از ریشه لغت کَن‌ْ كه در اوستا و فرس هخامنشى بمعنى كندن است ميباشد. كلمات خان (خانه) و كان بمعنى معدن و خندق كه معرّب از خنتک پهلوى است از همان ريشه و بنيان است. در كتاب اَئو گِمدَئچا (Aogemadēčā) در فقرات ۶۰ و ۶۱ صراحتاً از اين قصر صحبت داشته مينويسد « کسی از چنگال مرگ رهائی نیابد نه کسی که مثل کیکاوس در فضای آسمان در گردش و سیر بوده و نه کسی که مانند افراسیاب تورانی در عمق زمین خویش پنهان داشته و در آنجا قصر آهنین بارتفاع هزار قد آدم با صد ستون ساخته بود در این قصر او برای روشنائی ستاره و ماه و خورشیدی ساخته آنچه دلش میخواست در آنجا مهیّا و در میان بشر از بهترین زندگانی بهره‌مند بود با وجود جادوئی خویش باز نتوانست که از دست مرگ اَسْتوپهات ايمن بماند ». اینک آنچه در اوستا راجع بهنگ و زندگانى و سرانجام افراسياب آمده‌است مینگاریم. در یسنا ۱۱ فقره ۷ گوید « زود قسمتی از (فدیهٔ) گوشت بریده در راه هوم دلیر نثار کن تا آنکه تو را هوم به بند نکشد چنانکه او افراسیاب مجرم تورانی را که در طبقه وسطی زمین در میان دیوار آهنین در پناه بود به بند در کشید ». در اینجا یادآور میشویم که ایرانیان قدیم زمین را سه طبقه میدانسته‌اند و سطح آن را بهفت کشور قسمت میکرده‌اند. بخصوصه از فقرات ۴۱-۴۳ آبان یشت بخوبی بر میآید که هنگ قصر سلطنتی پادشاه تورانی بوده‌است:« افراسیاب تورانی مجرم در هنگ زیرزمینی صد اسب  هزار گاو ده هزار گوسفند از برای اردویسور ناهید قربانی کرده تمنّا نمود بآن فرّی که در میان دریای فراخکرت شناور است برسد ». بی شک این قربانی فراوان و خواهش بزرگ در وقتی شده‌است که افراسیاب در هنگ آهنین یا در قصر خود بسر میبرده‌است نه در هنگامی که از کیخسرو شکست یافته پراکنده و پریشان از بیم جان در بُن غاری پنهان بوده‌است. راجع بگرفتار شدن افراسیاب بدست هوم عابد در درواسپ یشت در فقرات ۱۷ و ۱۸ چنین آمده‌است « هوم درمان بخش و سرور نیک با چشمان طلائی در بلندترین قلّه کوه هرا از برای فرشته درواسپ فدیه آورده چنین درخواست نمود مرا موفق ساز که افراسیاب مجرم تورانی را بزنجیر کشم و بزنجیر بسته بکشم و بسته برانم و در بند بنزد کیخسرو برم تا او را روبروی دریاچه عمیق و وسیع چئچست بکشد. کیخسرو آن پسر انتقام کشنده از سیاوش (سیاورشن) که بخیانت کشته شد و از برای انتقام اغریرث دلیر (نَرَوَ) درواسپ هوم را کامروا ساخت » در فقره ۲۱ از درواسپ یشت آمده‌است « از برای درواسپ یل نامور آریائی و استوار سازنده کشور، خسرو (هئوسرونگه) روبروی دریاچه عمیق و وسیع چئچست صد اسب هزار گاو ده هزار گوسفند قربانی کرد و زور نثار نمود از او درخواست ای درواسپ نیک و تو ای تواناترین این کامیابی را بمن ده که من افراسیاب مجرم تورانی را در مقابل دریاچه عمیق و وسیع چئچست براندازم من پسر انتقام کشنده از یل نامور سیاوش که بخیانت کشته شد و از برای انتقام اغریرث دلیر ».
در فقره ۷۷ از زامیاد یشت آمده‌است « از پرتو فر بوده که کیخسرو بافراسیاب مجرم تورانی و برادرش کرسیوز ظفر یافته آنان را در بند نمود و از یل نامور سیاوش که بخیانت کشته شد و از اغریرث دلیر انتقام کشید ». چنانکه ملاحظه میشود داستان خصومت طولانی تورانیان بضد ایرانیان و اسامی برخی پادشاهان و سپهبدان و ناموران و امکنه هر دو طرف مثل افراسیاب و اغریرث و کرسیوز و سیاوش و هوم و کیخسرو و هنگ افراسیاب و دریاچه چئچست (اُرمیه) برای ما در اوستا نیز محفوظ مانده‌است. دگر از جاهائی که در اوستا میتوان نشانی از این داستان جست در فقرات ۶ و ۳۷ از تشتر یشت است. در فقرات مذکور فرشته باران تشتر در چستی و چالاکی به تیر آرش (اِرِخْشَ) بهترین تیرانداز آریائیها تشبیه شده‌است. آرش تیرانداز همان است که مورخین مثل طبری و بلعمی و ابوریحان و میرخواند و غیره درخصوص او نوشته‌اند پس از آنکه افراسیاب بمنوچهر غلبه نموده او را در طبرستان محاصره کرد ناچار ایرانیان با تورانیان صلح کردند. برای تعیین حدود ایران و توران برآن قرار دادند که تیر آرش کمانگیر معروف آن زمان بهرجا که فرود آید همان موضع سرحدّ باشد. این داستان را مفصلاً در مقاله تشتر خواهیم نگاشت. کتاب مینوخرد نیز در فصل ۳۴ فقره ۶ راجع بزد و خورد افراسیاب با منوچهر مینویسد در هنگام سلطنت منوچهر دوازده سال ایران در تحت تصرف افراسیاب بود. باز در فقره ۴۱ از فصل ۲۷ کتاب مذکور مندرج است فائده‌ای که از منوچهر رسید این است که سلم و تور را برای انتقام پدربزرگش ایرج کشت و آنان را بازداشت که جهان را ویران کنند و از مملکت پدشخوارگر تا به دُوگکو Dâgakō بنا بمعاهدهٔ بافراسیاب رسیده بود باز گرفته بتصرف مملکت ایران در آورد. در فقرات ۴۱-۴۳ از آبان یشت دیدیم که افراسیاب تورانی را آرزوی بدست آوردن فر کیانی بوده‌است فر یا خره ، فروغ مخصوصی است که از طرف پروردگار بپادشاهان و دلیران و پیغمبران بخشیده میشود. در مقاله زامیاد یشت از آن صحبت خواهیم داشت. عجالةً در اينجا متذكّر میشویم که در فقرات ۵۶ تا ۶۴ از زامیاد یشت مندرج است سه بار افراسیاب خود را بدریای فراخکرت در آنجائی که فر شناور است انداخت امّا این فر که مختص بممالک ایرانیان است و در آینده نیز از آن ایرانیان و زرتشت مقدس خواهد بود نصیب افراسیاب نشد. پادشاه تورانی در هر سه بار از عدم توفیق خویش برآشفته دشنامی بزبان راند از این قرار « اِیثِ اِیث یَثْنَهْ اهمائى » این کلمات که باید ناسزاهای افراسیاب باشد در فقره ۵۷ مندرج است. در فقرات ۶۰ و ۶۳ باز چند کلمات دیگر بآنها افزوده شده امّا ابداً معنی از آنها بر نمیآید یعنی که اساساً معنی هم نداشته‌است. از این کلمات که بی شک برای تمسخر و نامفهوم بودن زبان تورانیان بیان شده‌است شاید بتوان استنباط کرد که قبیله تورانی یک لهجه مخصوص بخود داشته‌است. چنانکه زبان اوستا یکی از لهجات ایران قدیم و متعلق بطرف مغرب ایران بوده‌است.

پاورقی
(۱) آثارالباقیه صفحه ۱۰۴ چاپ زاخو
(۲) رجوع کنید بصفحه ۱۹۴ همین کتاب
(۳) رجوع کنید بگاتها ترجمه نگارنده صفحه ۲۳-۲۵
(۴) رجوع کنید به Der Sher in Schrecken Setzende. Iranisches Namenbuch von Justi
بنظر بارتولومه معنی که از برای کلمه افراسیاب در
Zeitschrift für Vergleichende Sprachforschung. Herausgeg. von A. Khun. 33. 465
متأسّفانه رساله مذکور بنظر نگارنده نرسیده‌است.
رجوع کنید به Altiranisches Wörterbuch von Bartholomae
و به Commentar üher das Avesta von Spiegel Band 2 S. 133


نشریۀ ایرانشناسی.

نگاه کنید به: تیر آرش کمانگیر

هیچ نظری موجود نیست: