۱۳۹۳ شهریور ۲۶, چهارشنبه

مقدّمه هفتن يشت بزرگ (هفت ها)؛ گزارش استاد پورداود



مقدّمه هفتن يشت بزرگ
هفت ها
در مقدّمه هفتن يشت كوچک اشاره كرديم كه هفتن يشت بزرگ در جزو يشتها نيست، ولى بمناسبت هفت فصلش آنرا بهفت امشاسپندان مختص كرده اند. كلمه هفت ها در اوستا هپتنگ هائيتى آمده است. در پهلوى هفت هات گفته اند. اين كلمه صفت است يعنى دارنده هفت فصل، ولى امروز هفت ها داراى هشت فصل است. ذكر آن بزرودى بيايد. پس از گاتها، هفت ها قديم ترين اجزاء اوستاست، از حيث قدمت متأخرتر از آن ولى از حيث زبان با آن يكى است. هفت ها برخلاف گاتها منثور است مگر آنكه در يسنا ٤١ بسا به منظوم ٨ سيلابى (آهنگى) برميخوريم. از حيث مطالب نيز نزديک برويه گاتهاست اما ساده تر از آن. در پهلوى آنرا جزو ادبيّات گاسانيک شمرده اند. هفت ها از يسناى ٣٥ شروع شده با يسناى ٤١ ختم ميشود و در ميان اهنودگات و اشتودگات جاى داده شده است. از زمان بسيار قديم جاى هفت ها را در ميان گاتهاى منظوم قرار داده اند، شايد بمناسبت هفت هاى اهنودگات، هفت ها نيز به هفت فصل منقسم گرديده است. همانطوريكه گاتها در كليّه اوستا داراى مقام بلندى است هفت ها نيز داراى چندين رتبه ايست. نظر بقدمت و مطالب عمده اش غالباً در قطعات اوستا از آن ياد شده است. مطالب فصول آن بهمديگر مربوط نيست، هريك فصلى از آن داراى مطلب جداگانه ايست. مثلاً در فصل اول (يسناى ٣٥) در بيان اداى وظايف هر يک از ايمان آوردگان است. در فصل دوم (يسناى ٣٦) از آذر صحبت ميدارد. بخصوصه از آتشى كه در روز واپسين از براى آزمايش برافروخته گردد. در فصل سوم (يسناى ٣٧) در ستايش و سپاسگزارى از نعم اهورامزداست. فصل چهارم (يسناى ٣٨) در ستايش زمين و آبهاست. در فصل پنجم (يسناى ٣٩) بروان مردمان پاک و چهارپايان مفيد و فرشتگان درود فرستاده ميشود و فصل هاى ششم و هفتم (يسناى ٤٠ و ٤١) بهمديگر مربوط از پاداش اعمال در اين جهان و جهان ديگر صحبت ميدارد و داراى بلندترين درجه اخلاقى است كه بتوان از براى عهد كهن تصوّر نمود. بخصوصه دقت قارئين را بمطالب لطيف و دقيق اين دو يسنا متوجّه ميسازيم. شايد بتوانيم بگوئيم كه اين دو يسنا قديمترين مأخذ تصوّف ايران است. اينک رسيديم به يسناى ٤٢، اين فصل بعدها به هفت ها ملحق گرديده از حيث زبان با ساير فصول هفت ها فرق كلّى دارد و علائم جديد در آن بسيار ديده ميشود كه بكلّى آنرا از فصول پيش ممتاز ميسازد در اين فصل بكليه چيزهاى مفيد و سودبخش درود و تحيّات فرستاده شده است.
در انجام مقال لازمست متذكّر شويم كه در هفت ها فقط سه بار كلمه امشاسپندان تكرار شده است. راست است كه در فصل هشتم (يسنا ٤٢) نيز بكلمه امشاسپند برميخوريم ولى چنانكه گفتيم اين فصل متأخّر است. در آغاز هفت ها در فقره اوّل هم كلمه امشاسپند آمده است، ولى اين فقره و فقره دوم غالباً در اوستا تكرار شده است و آنها را جزو هفت ها يا ادبيّات گاسانيک نبايد شمرد. در واقع از فقره ٣ يسناى ٣٥ تا خود فقره ٦ از يسناى ٤١ داخل هفت ها ميباشد. كتاب پهلوى شايست لاشايست (فصل ١٣ و ١٤) فقره ٢ از يسناى ٣٥ را نيز جزو هفت ها محسوب ميدارد. بنابراين در قديمترين جائيكه از كلمه امشاسپند ذكرى شده است، همين هفت ها ميباشد. چنانكه نخستين بار در همين هفت ها بكلمه فروهر برميخوريم. در فصول هفت ها اسمى از زرتشت برده نشد، اما بدون شك در يسناى ٣٥ در فقره ٩ اشاره باو شده است.

يشتها - گزارش استاد ابراهيم پورداود
ن٢ص١١٠و١١١

انجمن ايرانشناسى.