۱۳۹۳ بهمن ۱۷, جمعه

پیشنهاد کتاب: اناهیتا، پنجاه گفتار پورداوُد

اناهیتا، پنجاه گفتار پورداوُد

اناهیتا
پنجاه گفتار پورداوُد
بکوشش مُرتضی گُرجی
مؤسسه چاپ و انتشارات امیرکبیر
دوهزارنسخه ازاین کتاب از تاریخ ۲۰ اسفند۱۳۴۱ تا ۳۰خرداد۱۳۴۳ در چاپ تابان بطبع رسید.
طرح روی جلد و گراورسازی از «آتلیهٔ پارس»
۴۵۶ صفحه بزبان فارسى، قطع وزيرى با جلد شوميزى

شناسنامه ى كتاب برابر نسخه ى اصلى آمده است، تا براى بدست آوردنش از كتابخانه ها سودمند افتد.




فهرست گفتارها

۱- چگونه نویسنده یا شاعر شدید؟/۱۷
۲- دیوان دانش گیلانی/۲۵
۳- فرهنگ آلمانی مرعشی/۲۹
۴- نامهای پرندگان در کردی/۳۳
۵- تغییر خط؟/۳۶
۶- آثار جلگه مرودشت/۴۶
۷- زبان پارسی در هند/۴۷
۸- تدریس زبان عربی باید از برنامه فرهنگ ما حذف شود/۵۱
۹- دیوان صبوری/۵۵
۱۰- دیوان منیر طه/۶۳
۱۱- سپید رود/۶۸
(آمل ۶۹؛ آمویه = جیحون؛ فراخکرت = دریای خزر ۷۱)
۱۲- چهارشنبه سوری/۷۳
۱۳- فردوس - جهنم - بهشت - دوزخ/۷۶
۱۴- زندیق/۸۱
۱۵- مهر/۸۶
(مهرگان در ادبیات فارسی ۸۶-۹۲؛ نپشتهٔ بوغاز کوی؛ مهر در ریگ ودا Rigveda ۹۳-۹۵؛ مهر در سنگنپشتهای هخامنشی ۹۵-۹۶؛ جشن مهرگان نزد یونانیان ۹۶-۹۸؛ مهر در اوستا، مهریشت ۹۹-۱۰۵) 
۱۶- سراجه و البرز/۱۰۶
۱۷- ایران و هند-آریا/۱۱۰
(ائیرینه‌وئجه۱۱۲-۱۱۴؛ ایران۱۱۵؛ هند۱۱۵-۱۱۸؛ هندو در اوستا۱۱۹؛ دراوید Dravida ۱۲۱-۱۲۲؛ سانسکریت۱۲۲-۱۲۴؛ هفت کشور، چهار گروه۱۲۴-۱۲۶؛ کستی = یجنوپویته۱۲۶-۱۲۷؛ هوم = سوم۱۲۷-۱۲۹؛ ایزد بهرام و خداوندگار ایندره Indra ۱۲۹-۱۳۱؛ جم نزد ایرانیان و هندوان۱۳۱-۱۳۳؛ آذر و آگنی Agni.۱۳۳؛ دخمه۱۳۴؛ گوشتخواری و گیاهخواری۱۳۴-۱۳۵)
۱۸- بیست مقاله قزوینی/۱۳۶
۱۹- جشن سده (نامه)/۱۴۰
۲۰- رستم (ریشه و بن واژه)/۱۴۲
۲۱- سپندارمذگان - جشن پرستاران ایران/۱۴۷
(جشنهای ایران باستان۱۴۸؛ سپندار مذ در اوستا۱۴۹؛ جشن سپندارمذگان در نوشتهای بیرونی۱۵۰؛ نزد پارسیان۱۵۱)
۲۲- مهست (ریشه و بن واژه)/۱۵۲
۲۳- گرامر سانسکریت (کتاب کهن راجا)/۱۵۴
۲۴- راهنمای سانسکریت (کتاب ایندوشیکهر)/۱۵۸
۲۵- گاندی (بودا۱۶۳)/۱۶۱
۲۶- رابیندرانات تاگور/۱۶۷
(شانتی نیکتان۱۷۱؛ پورداود در شانتی نیکتان ۱۷۵؛ نامهٔ خوش آمد تاگور به پورداود۱۸۱؛ نامه پورداود به تاگور۱۸۲)
۲۷- پیشگفتار - کتاب مزدیسنا و تأثیر آن در ادبیات پارسی/۱۸۴
۲۸- پارسی باستان - اوستا - پهلوی/۱۸۹
(سانسکریت۱۹۵-۱۹۶؛ هزوارش۲۰۱-۲۰۲؛ زند و پازند۲۰۲-۲۰۳)
۲۹- نامه پهلوی اندرز خسرو قبادان/۲۰۴
(هزوارش۲۰۸)
۳۰- فرهنگ لارستانی/۱۱۰
(آذر فرنبغ در کاریان۲۱۲)
۳۱- تاریخ ابن عربی/۱۱۴
۳۲- اخلاق ایران باستان (نامه)/۲۱۷
۳۳- روابط حکمت اشراق و فلسفه ایران باستان/۲۲۰
(سهروردی۲۲۰-۲۲۱)
۳۴- ری/۲۲۳
(ری در سنگنپشته داریوش، ری در اوستا، ری پس از تاخت و تاز تازیان، ری در روزگار چنگیز-کلاویخو۲۳۱؛ ری در روزگار آقامحمدخان قاجار و فتحعلی شاه، کوه طبرک۲۳۱-۲۳۴)
۳۵- رود هیرمند/۲۳۵
(هیرمند در اوستا و در نوشتهای پهلوی، هندوکش، زره، زرنج، سیستان)
۳۶- آب تهران/۲۴۰
۳۷- مراغیان رودبار قزوین/۲۴۳
(کله بُزی، مروا و مرغوا، گستی، دشتان۲۴۴-۲۴۵؛ زره، هامون، کوه خواجه، گوبینو Gobineau، آتش افروزی در دههٔ عاشورا، شهر عقدا، پیر سبز=چک چکو، خورپخشی از جندق و بیابانک۲۴۴-۲۴۸؛ کتاب فردوس المرشدیه یا سیرت نامه شیخ ابواسحق کازرونی۲۴۹-۲۵۰؛ دروز، مندائی=صبی، یزیدی۲۵۰-۲۵۱؛ الموت سرزمین بواطنه یا اسماعیلیان۲۵۱-۲۵۲؛ معنی لفظی مراغه۲۵۲-۲۵۳؛ پشه ای؟۲۵۳)
۳۸- شت واژه هندی است/۲۵۵
(دساتیر۲۵۲، پیامبر، ماترن Mathran، وخشور، اشو۲۵۹-۲۶۱)
۳۹- نار و نارون/۲۶۲
(انار و نارون در ادبیات فارسی۲۶۲-۲۶۶، واژهٔ «ون»۲۶۶-۲۶۷؛ غرطاجنه، غرناطه۲۶۷؛ انار در تورات و در سانسکریت و زد یونانیان و رومیان۲۷۰-۲۷۱؛ انار در ایران۲۷۲-۲۷۳)
۴۰- خاموش بودن ایرانیان در سر خوان/۲۷۶
(جاحظ، طبری، مسعودی، غزالی طوسی، عزالدین محمود بن علی کاشانی دربارهٔ سکوت ایرانیان در هنگام غذا خوردن۲۷۸-۲۸۰)
۴۱- لشکرکشی خشایارشا به یونان/۲۸۱
(هرودت۲۸۱-۲۸۵؛ تقدیس آب نزد ایرانیان۲۸۵-۲۸۷)
۴۲- زرتشت و دین او/۲۸۸
(گشتاسب۲۸۸-۲۸۹؛ آتورپاتگان، سولان، چیچست، زره، کوه خواجه، هیرمند۲۹۰-۲۹۱؛ موسی۲۹۲؛ گاتها۲۹۳-۲۹۴؛ برخی از عقاید مزدیسنا۲۹۴-۲۹۷)
۴۳- فرهنگ بهدینان/۲۹۸
(دری۲۹۹-۳۰۲؛ گبری۳۰۲-۳۱۵؛ بهدین۳۱۵-۳۱۸؛ فرهنگ۳۱۸-۳۲۲)
۴۴- یادداشتهای قزوینی/۳۲۳
(نخستین برخورد قزوینی و پورداود با همدیگر و دوستی آنان۳۲۳-۳۲۴؛ درگذشت قزوینی، قزوینی آنچنان که بود۳۲۴-۳۲۸)
۴۵- آذرگشنسب/۳۲۹
(تخت سلیمان۳۲۹؛ گنجک، خسروپرویز و هراکلیوس۳۳۲-۳۳۴؛ شیچیکان=شیز، مسعر بن المهلهل۳۳۶-۳۳۹)
۴۶- چرا ایرانیان از تازیان شکست خوردند/۳۴۰
(بهرام چوبین۳۴۵-۳۴۷؛ موریکیوس Maurikius و فوکاس Phokas، هراکلیوس Herakleius؛ گشوده شدن رها و انطاکیه و دمشق و اورشلیم و مصر۳۴۷-۳۴۸؛ چلیپا۳۴۹-۳۵۰؛ گنج باد آورد۳۵۲؛ ارمنستان۳۵۴؛ آذرگشنسب در تخت سلیمان کنونی۳۵۴-۳۵۵؛ دستکرد۳۵۶-۳۵۷؛ وه‌اردشیر(سلوکیه نو)۳۵۶؛ بندوی و بسطام(بستام)۳۵۸؛ مردانشاه پاذوسپان نیمروز و مهر هرمزد پسر مردانشاه۳۵۸-۳۶۰؛ شیرویه = قباد دوم۳۶۰-۳۶۱؛ طغیان دجله و فرات با هم۳۶۱-۳۶۲؛ ملوک بنی لخم۳۶۲؛ حدیقه دختر نعمان شهریار حیره، ایاس بن قبیصة الطائى۳۶۳-۳۶۴؛ هانی بن مسعود شیبانی و قیس بن مسعود۳۶۴؛ جنگ ذوقار۳۶۵-۳۶۶؛ بنی غسان۳۶۷-۳۶۸؛ مثنی بن حارثة الشیبانی۳۶۹-۳۷۰؛ دوازده تن از مرد و زن و کودک از خاندان ساسانی و بیگانه که پس از مرگ خسرو پرویز در هنگام چهارسال بتاج و تخت رسیدند۳۷۰-۳۷۶؛ یزدگرد شهریار، جنگ قادسیه۳۷۶؛ رستم سپهسالار ایران و درفش کاوه و سعد وقاص، وزیدن باد تند و سوزان در قادسیه۳۷۷-۳۷۸؛ تیسفون۳۷۸؛ بتاراج رفتن مدائن۳۷۹؛ جلولا و نهاوند۳۸۰؛ فیروز پسر یزدگرد۳۸۰؛ شکست هراکلیوس در سوریه از عربها۳۸۰-۳۸۱)
۴۷- یزدگرد شهریار(منظومه‌ایست)/۳۸۶
۴۸- بهار در «ویسوبهارتی» (غزل)/۳۹۸
۴۹- بهار در برلین(غزل)/۴۰۰
۵۰- بغ/۴۰۱
(ریشه و بن واژه، در زبانهای اسلاو، در نامهای کسان، بغداد، ایزد، خدا، اهورامزدا، بغپور = فغفور)

***

ایزد اناهیتا
پیشگفتار
بنام دادار بخشاینده و مهربان

این نامه که پنجاه گفتار دربردارد نامه‌ایست مانند «فرهنگ ایران باستان» که در سال ۱۳۲۶ بدسترس خوانندگان ارجمند گذاشته شده و نامه‌ایست همانند «هرمزدنامه» که در سال ۱۳۳۱ گسترش یافته است. گفتارهای این نامه چون گفتارهای دو نامهٔ نامبرده در موضوعهای گوناگون است، برخی تاریخی و برخی لغوی و برخی دیگر ادبی و اجتماعی است، هرچه هست از مرز ایران زمین بیرون نیست یا یک گونه پیوستگی با میهن ما دارد.
این گفتارها در هنگام بیست سال هریک بمناسبتی نگارش یافته برخی از آنها در مجله یا روزنامه‌ای انتشار یافته و برخی از آنها موضوع یک سخنرانی بوده و برخی دیگر را نه کسی در جایی خوانده و نه در یک سخنرانی از من شنیده است. آنچه ازین گفتارها در مجله یا روزنامه و یا در دیباچهٔ کتابی بچاپ رسیده، گمان میرود کمتر کسانی آنها را خوانده یا شنیده باشند، زیرا خود آن مجله‌ها و روزنامه‌ها آنچنان نبوده که خوانندگان بسیاری داشته باشد و آن کتابها هم ناگزیر خوانندگان محدودی داشته، چه هریک از آنها که در موضوع خاصی است باید خوانندگان مخصوص هم داشته باشد. اما آنچه در سخنرانیها گفته شده آنهم ناگزیر شنوندگان محدودی داشت ازین گذشته بسیاری ازین گفتارها آنچنان که بوده، بجای نمانده در هریک تغییراتی روی داده و به برخی از آنها مطالبی افزوده گردیده، و دوسه برابر بزرگتر از آنچه بود، شده‌است. این است که میتوان امیدوار بود که این نامه از برای خوانندگان ارجمند کمابیش تازگی داشته باشد و گفتارهای گوناگون آن تهی از سودی نباشد و دست کم چند گفتاری از آن با ذوق و سلیقهٔ چند تن از خوانندگان ارجمند سازش داشته باشد.
در سال گذشته دوست نیک نهاد گرامی من آقای مرتضی گرجی از من خواست که گفتارهای پراکنده مرا در کتابی گردآورده، همه را در یک جا بدسترس خواستاران گذارند. چون ایشان از دوستان جوانی هستند که سالهاست با نوشتهای من آشنایی دارند و هنه کتابهای مرا از مجلدات تفسیر اوستا و تألیفات دیگر مرا با علاقه‌ای خوانده‌اند و بسیاری از مقالات پراکنده مرا زیردست داشتند و در بسیاری از سخنرانیهای من نیز حضور یافتند ایشان را از برای انجام این کار شایسته و برازنده دانسته و پیشنهاد ایشان را بجان و دل پذیرفتم. ایشان با کوشش فراوان تا باندازه‌ای که از مقالات من بیاد داشتند گردآوردند و شمار آنها از شصت هم گذشت و حجم کتاب از هفتصد صفحه میگذشت اما خود من از ایشان خواهش کردم که از برخی از آنها چشم بپوشد و آنچه را که در آن چندان سودی نیست برکنار بگذارند، در مقابل ببرخی از یادداشتهای خود سر و رویی داده گفتار نوی ساختم و ببرخی از گفتارهای پیشین هم، آنچنان که گفتم، مطالبی افزودم. اینچنین شمار این گفتارها به پنجاه رسید.
در کتابی که دوست ارجمندم آقای ایرج افشار، بنام «فهرست مقالات فارسی» انتشار داده، بسیاری از مقالات من که در آن نامه گرانمایه برشمرده شده، (۱) درین نامه حاضر نیامده است پیداست هیچیک از نویسندگان روا نمیدارند که کارهای سالهای پیش خود را آنچنانکه بوده، بچاپ برسانند منهم بناچار بنوشتهای پیشین خود که دیگرباره بزیر دستم گذاشته شده بود، نگاهی کردم، آنچه در آنها کاستنی و آنچه افزودنی بود، انجام گرفت و تا باندازه‌ای که توانستم کوشیدم که این نامه کمتر مورد ایراد خوانندگان ارجمند گردد. چیزی که درین مرور دومی مایهٔ افسوسم گردیده این است که حافظه‌ام یاری نکرد که همه سند و مأخذ را در پاروقی یاد کنم. بویژه که این نامه در موضوعهای گوناگون است بناچار مدرک و مأخذ گوناگون هم باید داشته باشد. چون بسیاری از این گفتارها در آغاز، از برای انتشار در یک مجله یا روزنامه و یا دیباچهٔ کتابی و یا موضوع یک سخنرانی بوده، لزومی نداشت که دلیل و حجتی پشتیبان آنها باشد این است که این نامه بر خلاف میل و رسم پیشینم، آنچنان که باید، از آنهمه اسناد برکنار مانده‌است. آری نوشتهای ناچیزم باید باعتبار نوشتهای دانشمندان و استادان فن از برای خود مایهٔ اعتباری بیندوزد. نزد من، آنچه مینویسیم باید سندی در پی داشته باشیم، اگر چنین رسمی میان ما رواج گیرد، همه از گزند هرزه‌درایان، در پناه خواهیم بود، دغلبازان کمتر مجال خودنمایی خواهند یافت و نوشتهای آنان مانند قبالهٔ بی مهر، باطل و بی اعتبار خواهد گردید مگر آنکه آن نویسندگان خود از دانشمندان بنام باشند و از پیش آبروی علمی اندوخته باشند. درین زمینه باید گفت، روزنامه‌های ما باید از تعریف و تمجید کتابهای بیمایه و گمراه کننده، خودداری کنند و بخوانندگان خود، توصیه خواندن هر کتاب مهمل را ندهند. از بخت بد وقتی که بیکی از روزنامه‌ها یکی از همین کتابهای نادرست و بیمصرف هدیه میشود، تقریظی که چیزی جز « تصدیق بی وقوف » نیست، درباره آن نوشته می‌شود.
بسا هم شده که یکی از همین کتابهای بی ارزش، بکسی که کم و بیش باسواد شناخته شده نشان داده میشود و از او درخواست میگردد که تقریظی درباره آن بنویسد، آن کس هم با خود میگوید چه زیانی دارد که نامم با چنین تقریظی در آغاز کتابی که ظاعر زشتی هم ندارد، بیاید دیگر هیچ نمی‌اندیشد که نباید مشوق شارلاتانی گردد و نباید بموضوعی که هیچ آشنا نیست اظهار عقیده کند ازین گذشته نامی در آغاز چنین کتابی گذاشتن، ننگ است.
باز جای سپاس است که در همین نامهٔ حاضر، بسیاری از مطالب تاریخی و جغرافیایی و ادبی و دینی و لغوی آن بی سند و گواه نمانده است.
***

اناهیتا دختر مهندس فتح اله نفیسی
در آذرماه ۱۳۳۱ یکی از کتابهای خود را که مانند همین کتاب گفتارهای گوناگون دربردارد، بنام دخترزاده‌ام، «هرمزدنامه» خواندم. در بیست و پنج سال پیش از آن، دیوان اشعار خود را در شهریورماه ۱۳۰۶ بنام دخترم «پوراندخت نامه» نامزد کردم. پس از سپری شدن ده سال از تاریخ انتشار «هرمزدنامه» این نامه را بنام خواهرش «آناهیتا» نامیدم. نمیدانم باز روزگار یاری خواهد کرد که بگفتارهای دیگر خود که همه نیمه کاره مانده، سر و رویی داده در دو جلد کتاب بنام دو دختر زادگان دیگرم «آرشنامه» و «پروین نامه» بنامم؟ نه اینکه فقط آرزومندم بنام هریک از چهار فرزند یگانه دخترم، کتابی بجای گذارده باشم بلکه امیدوارم بیاری دوستان مهربانم آخرین مجلد تفسیر اوستا را که وندیداد خواهد بود بپایان برسانم هم‌چنین امیدوارم بتوانم با انتشار کتاب «سوشیانت» منتظران را از انتظار بیرون آورم عجالةً بیش از این امیدها و آرزوهای خود را بروز نمیدهم تا خوانندگان گرامی بیش ازین مرا خام نخوانند.


***
در پایان باید از دوستان جوان و گرامی خود سپاسگزار باشم که مرا در انتشار همین کتاب یاری کردند.
در آغاز گفتم این نامه زادهٔ فکر دوست دانش پژوه ارجمندم مرتضی گرجی است که مرا بمرور کردن بمقالات چاپ شده و چاپ نشده‌ام دلگرم ساخت و دیگر دوست گرامی پاک سرشتم دکتر بهرام فره‌وشی معلم زبانهای باستانی در دانشگاه تهران که با دقت مخصوص خود، این مقالات را از نظر گذرانید، آنچنانکه انتشار مجلدات اخیر تفسیر اوستای خود را مدیون کوشش ایشان هستم و دیگر دانشجوی فاضل و گرامی آقای عبدالمجید ارفعی که عشق و علاقهٔ بسیار بایران باستان دارد و با بردباری و شکیبایی، فهرست نامها و لغتهای این کتاب را فراهم نمود.

پورداود
تهران ۵ دیماه ۲۵۷۵ مادی
۵ دیماه ۱۳۴۲ خورشیدی

پاورقی
۱ فهرست مقالات فارسی بکوشش ایرج افشار (انتشارات دانشگاه تهران۶۹۷) تهران جلد اول مهرماه۱۳۴۰ص۸۷۱.

انجمن ایرانشناسی.

بهمن‌ماه۲۶۲۶مادی = بهمن‌ماه۱۳۹۳خورشیدی

هیچ نظری موجود نیست: