۱۳۹۴ خرداد ۲۸, پنجشنبه

شاهين=آله (نشان ايران باستان) بخش دوم / نگارش: استاد پورداود


شاهین یا عقاب در اوستا ۳۰۲-۳۰۸
پیش از اینکه دربارهٔ عقاب باوستا نامهٔ دینی ایرانیان بپردازیم، بجاست آنچه از فیلس بیبلیوس Fhilos Byblius ( در سالهای ۸۰-۱۳۱ میلادی میزیسته ) یاد گردیده، در اینجا گفته شود. ازبیوس Eusebius که در سالهای ۲۵۲-۳۴۰ میلادی میزیسته در کتاب خود ( Praeapratoi Evangelica ) نقل از فیلس بیبلیوس کرده مینویسد « زرتشت مغ در نامهٔ آسمانی ایرانیان گوید خداوند را سری است مانند سر شاهین، اوست نخستین، اوست آسیب ناپذیر، جاودانی است، از کسی تولد نیافت، تقسیم ناپذیر است، بیمانند است، آفرینندهٔ همه چیزهای نیک است، خود بهترین نیکی است، برتر از پروردگاران است، خردمندترین خردمندان است، پدر راستی و دادگستری است، کسی است که از خود آموزش یافته، آفریدهٔ کسی نیست، رساست، داناست، یگانه پدیدآورندهٔ جهان پاک ایزدیست » در نوشته‌های دینی ایرانی در جایی سراغ نداریم که اهورامزدا بشاهین یا بعقاب همانند شده باشد. شاید در این تشبیه هوش و توانایی و شکوه این پرنده اراده شده باشد.
اما از خود اوستا بخوبی برمیآید که عقاب نزد ایرانیان پایهٔ ارجمندی داشته و هماره طرف توجه بوده‌است.
این مرغ شکاری دو بار بنام سئن Saêna در اوستا ياد گرديده‌است. این واژه را اوستاشناسان اروپایی بزبانهای خود به Aigle و Eagle و Adler گردانیده‌اند یعنی عقاب. از اینکه سئن همان شاهین (عقاب) است مورد شک نیست زیرا در سانسکریت زبانی که خواهر زبانهای اوستا و فرس هخامنشی بشمار است و از هر حیث، چه در لغت و چه در صرف و نحو با زبانهای ایران باستان پیوستگی و خویشی دارد، سین Syena بمعنی عقاب است. یکی از آن دو جای اوستا که سئن یادشده در پارهٔ ۴۱ بهرام یشت است. این چنین: « پیروزی اهورا آفریده را میستاییم، بکند پیروزی با فر خود فرا گیرد این خانه را از برای [نگاهداری] رمهٔ چارپایان، آنچنانکه این مرغ بزرگ سئن، آنچنانکه این ابرهای بارور (آبدار) فرا گیرند کوهها را »؛ دیگر در پارهٔ ۱۷ رشن یشت اینچنین: « و اگر هم تو ای رشن پاک در بالای آن درخت سئن باشی در میان دریای فراخکرت [آن درختی که] « بهمه درمان بخش » نام دارد و در آن تخمهای همه گیاهان نهاده شده، ما ترا بیاری میخوانیم». (۱)
دیگر از جاهایی که در اوستا بواژهٔ سئن برمیخوریم در زامیادیشت است، در این یشت بسیار دلکش از فر ایرانی و فر کیانی سخن رفته و از ستیزهٔ ایرانیان و تورانیان یاد شده‌است. در هشت فقرهٔ اولی این یشت نام کوه‌های ایران باستان برشمرده شده که رویهمرفته از پنجاه و سه کوه نام برده شده‌است. از آنهاست نام اوپائیری سئن Upâiri-saêna که بگفتهٔ اوستا این کوه « پوشیده است از برف، مقدار کمی از آن آب میشود ». همچنین در یسنا ۱۰ فقره ۱۱ اوپائیری سئن با چند کوه دیگر که بر آنها گیاه هوم میروید یاد شده‌است.
این کوه در نوشته‌های پهلوی اپارسن Aparsen یاد شده. بگفته بندهش در فصل ۱۲ فقرهٔ ۹ « اپارسن، گذشته از البرز بزرگترین کوه است، آغازش از سکستان و انجامش در خوزستان است » در فصل ۲۰ بندهش که از رودها سخن رفته در فقرات ۱۶و۱۷و۲۱و۲۲ گوید: « هری رود از اپارسن روان است، هلمند رود که در سکستان است سرچشمه‌اش در اپارسن میباشد، مرو رود از اپارسن میآید، بلخ رود از کوه اپارسن به بامیکان (بامیان) برخیزد ». بنابراین اوپائیری سئن در اوستا و اپارسن در بندهش عبارت است از بخش غربی هندوکش که سلسلهٔ کوه بابا باشد. (۲)
بلندی این کوه مناسبتی با نام آن دارد زیرا اوپائیری سئن که از دو جزء ترکیب یافته لفظاً یعنی برتر از پرش عقاب، یعنی این کوه چندان بلند است که عقاب بلند پرواز هم برفراز آن نتواند رسید. همانند این فردوسی در تعریف کوه بلندی گوید:
یکی کوه بینی سر اندر سحاب / که بر وی نپرید پران عقاب
همچنین حمدالله مستوفی در نزهة القلوب (ص۱۹۹) درباره کوه کرکس مینویسد « کوه کرکس در مغازه‌ایست بحدود شهر نطنز و با هیچ کوه پیوسته نیست، دورش ده فرسنگ باشد کوهی سخت بلند است و از بلندی کرکس بر فرازش نمیپرد و بدان سبب باین نام مشهور است ..».
در ایران باستان سئن، نام خاص اشخاص و خانوادگان نیز بوده‌است. در فروردین یشت در فقرات ۹۷و۱۲۶ چند تن از آنان یاد گردیده و بفروهرشان درود فرستاده شده‌است، نام سیندخت در شاهنامه که زن مهراب پادشاه کابل و مادر رودابه است، لفظاً یعنی عقاب دخت.
بپرسید سیندخت مهراب را / ز خوشاب بگشود عناب را
چنانکه بعدها شاهین نیز نام خاص اشخاص گردید و بیست و دو تن از سران و ناموران ایرانی و ارمنی و ترک و تازی که شاهین نام داشتند در نام نامهٔ ایرانی یاد شده‌اند. (۳)
در اوستا از یک مرغ شکاری بنام وارغن Vâreghan نیز یاد شده‌است.
نظر باینکه واو اوستایی و فرس هخامنشی در فارسی به با تبدیل می‌شود و در فارسی واو و با بهمدیگر مبدل میگردد چون وزغ و بزغ و در زبانهای اوستا و فرس هخامنشی حرف لام نداشتند، لامهای فارسی اصلا را بوده و در فارسی این دو حرف هم بهمدیگر تبدیل میشود، چون سوفار و سوفال، میتوان بی تردید جزء اول واژهٔ وارغن Vâreghan را بمعنى بال گرفت و جزء دوم را از مصدر گن gan يا جن كه در فارسى زدن گوييم، بنابراين وارغن لفظاً يعنى بالزن. اگر در اوستا و فرس هخامنشى كلمهٔ بال بجا مانده بود بايستى وار Vâr باشد اما در سانسكريت موجود است هرچند كه مفهوم آن با مفهوم كلمهٔ بال فارسی فرقی دارد و بمعنی موی دم اسب است. آیا این پرنده با این نام همان مرغ شكارى عقاب است كه با اين عنوان خوانده شده يا مرغ شكارى ديگرى است از جنس عقاب؟ آنچنان كه در خود اوستا اين پرنده تعريف شده و قراينى كه موجود است وارغن بايد نام ديگرى از مرغ سئن باشد و اين در خود اوستا در نام جانوران نظير دارد چنانكه ژوژ، خارپشت، با دو نام ياد گرديده و از براى خروس هم دو نام آورده شده‌است و جز آن. اما واژهٔ بالوان در زبان کردی میرساند که وارغن اوستایی نام یکی از مرغان شکاری است از جنس عقاب، زيرا بالوان در اين لهجه نام مرغى است تيز پر و زورمند و كوچكتر از عقاب. آن را از تيرهٔ سیاه چشمان شمارند چنانکه خود عقاب از این تیره است. باز و باشه از تیرهٔ زرد چشمان هستند. بالوان را چرخ (=چرغ) نیز خوانند؛ شبهه نیست که وارغن و بالوان از حیث لفظ یکی است. تبديل واو به باء و تبديل راء به لام و تبديل گاف و واو در لهجه‌های کهن و نو ایران نظایر بسیار دارد. آیا در اوستا از این پرنده همین مرغی که امروزه در کردی بالوان گویند اراده شده‌است؟ چنانکه میدانیم نامهای بسیاری از مرغان و گیاهان در طی قرون متمادی از مفهوم اصلی خود انحراف یافته بمرغان و گیاهان مشابه اطلاق شده‌است.
در فقرات ۳۳و۴۰ زامیادیشت در سخن از داستان جمشید چندین بار بواژهٔ وارغن برمیخوریم اینچنین: « در هنگام پادشاهی جمشید نه سرما بود و نه گرما، نه پیری بود و نه مرگ و نه رشک دیو آفریده [ اینچنین بود ] پیش از اینکه او دروغ گوید و بگفتار نادرست پردازد. پس از آنکه او بسخن نادرست و دروغ پرداخت، فر [ پادشاهی ] از او آشکارا به پیکر مرغی بدر رفت. چون فر از او بگسست، سرگشته شد و در برابر دشمنی [ هماورد ] فرومانده ناتوان گردید - نخستین بار فر بگسست از جمشید پسر ویونگهان بپیکر مرغ وارغن. آن فر را مهر دریافت - دومین بار فر بگسست از جمشید پسر ویونگهان بپیکر مرغ وارغن. آن فر را فریدون پسر آتبین برگرفت و در میان مردمان پیروزمندترین شد، گذشته از زرتشت. او اژی دهاک (ضحاک) را شکست داد - سومین بار فر بگسست از جمشید پسر ویونگهان بپیکر مرغ وارغن، این فر را دریافت گرشاسب دلیر و در میان مردمان پیروزمندترین شد، گذشته از زرتشت، او اژدهاى شاخدار را كه اسبان و مردمان را فرو ميبرد بكشت ... » از این فقرات بخوبی پیداست که وارغن (=عقاب) نمودار اقتدار پادشاهی بوده، فر و شکوه بصورت این پرنده جلوه میکرده: بهر که روی میآورد رستگار و از هرکه برمیگشت خوار میساخت. دیگر از جاهایی که در اوستا بواژهٔ وارغن برمیخوریم در بهرام یشت است. در این یشت که از پیروزی و فرشتهٔ آن سخن رفته، پیروزی خود را بده هیئت به پیغمبر ایران زرتشت بنمود، از این ترکیب دهگانه خواستند همهٔ نیروهای طبیعی را در شخص پیغمبر تمرکز دهند، در فقرات ۲-۲۷ این یشت این نیروهای طبیعی هر یک بهیئتی جلوه میکند. اینچنین: باد تند، ورزاو، اسب سفید، شتر، گراز، جوانی پانزده ساله، مرغ وارغن، میش گشن دشتی، مردی زیبا و بزرگوار.
دربارهٔ مرغ وارغن که موضوع ماست چنین گوید: « باو ( بزرتشت ) هفتمین بار خود را بنمود پیروزی اهورا آفریده به پیکر وارغن [ مرغی ] چالاک که شکار خود را با چنگالها گرفته با نوک بدرد، در میان پرندگان خود را از گزند تیر پران برهاند هرچند که آن تیر خوب پرتاب شود. در سپیده دم شهپر آراسته بپرواز درآید، در شب هنگام خورش شب جوید و در بامداد خورش روز. مرغی است که در بلند پروازی بکوهساران شهپر ساید؛ از دره و رود بگذرد، بسرهٔ درختان شهپر همیساید و ببانگ مرغکان گوش فرا دهد. »
چنانکه پیداست در اینجا سخن از یک پرندهٔ شکاری تواناست نه یک مرغ داستانی.
ناگزیر در ردیف چارپایان چون اسب و گاو نر و شتر و جز آن، در میان پرندگان تواناترین آنها برگزیده شده و آن باید عقاب باشد که در نیرو و زور سرآمد پرندگان است. تعریفی که از آن شده بهمین پرنده برازنده است نه بمرغ دیگر. در جانورشناسی هم آمده که این پرنده دو بار در روز از برای شکار پرواز گیرد، نخست در بامداد، دوم در غروب. همچنین در فقرات ۳۴-۳۸ بهرام یشت از وارغن یاد شده و از اثر پر و استخوان این مرغ همایون و خجسته سخن رفته‌است. اینچنین: « از برای برکنار ماندن از آزار جادویی دشمن باید پر بزرگی از این مرغ مانند تعویذ با خود داشت و از برای شکستن جادو آن پر را بتن خود مالید - کسی که استخوان یا پری از این مرغ دلیر با خود داشته باشد، هیچ مرد دلیری او را نتواند براندازد و نه از جای براند. آن پر او را هماره نزد کسان گرامی و بزرگ دارد و او را از فر برخوردار سازد. آری پناه بخشد آن پر « مرغان مرغ » -  در هنگام برابر شدن با هماوردان خونخوار ستمکار دارندگان آن پر کمتر گزند یابند همه بترسند از کسی که تعویذ پر مرغ وارغن با اوست ». در فقرهٔ ۴۴ بهرام یشت آمده: « در میدان جنگ از برای پیروزی یافتن و بهماوردان چیر شدن باید چهار پر در رزمگاه برافشاند » در این فقره از مرغ وارغن نام برده نشده ناگزیر پر همین مرغ نیرومند مراد است. از آنچه یاد کردیم میتوان دانست که ایرانیان باین پرنده توجه مخصوصی داشتند و در میان مرغان، تواناترین آنها برگزیده، نشان اقتدار خود ساختند و چنانکه دیدیم در اوستا « مرغان مرغ » خوانده شده، مانند شاهنشاه و موبدان موبد. در شاهنامه نیز سیمرغ (= عقاب) شاه مرغان خوانده شده‌است. همچنین در نامه آسمانی ایرانیان، پیروزی در جلوهٔ دهگانهٔ خود در هفتمین بار بپیکر این مرغ زیبا و توانا در آمده خود را بزرتشت بنمود و این بخوبی میرساند که ایرانیان پهلوان و دلاور هیچگاه منش و اندیشهٔ دلیری را از خود دور نمیداشتند، دین و آیینشان هم گویای همین صفات است.
در انجیل در جایی که خواستند روان ایزدی را بحضرت عیسی بنمایانند آنرا بپیکر کبوتری در آوردند که مرغی است کم دل و ترسو، در انجیل متی در باب سوم در فقرهٔ ۱۶ گوید: « و چون عیسی غسل تعمید یافت فوراً از آب برآمد و بنگر آنگاه آسمان بر وی گشاده شد و او دید که روح خداوند مانند کبوتری فرود آمد و در وی حلول کرد ». در انجیل مرقس در باب اول فقرهٔ ۱۰ گوید: « و چون او (عیسی) از آب برآمد و دید که آسمان شکافته شد و روان خداوند مانند کبوتری بوی فرود آمد ». دیگر از مرغان شکاریکه در اوستا یاد شده، کرشیپتر karshipter میباشد. در فرگرد دوم وندیداد فقرهٔ ۴۲ از این پرنده نام برده شده‌است. این واژه لفظاً یعنی تند پرنده یا تیز پر، در گزارش پهلوی اوستا همین واژه بکار رفته: کرشیپت karshipt و در توضیح افزوده شده چه‌خرواک Čakhrvâk در نامه پهلوی بندهش فصل ۲۴ فقره ۱۱ در سخن از کرشیپت گفته شده او رد (سالار) مرغان است، او را چرخ نیز خوانند(۶) در نوروزنامه خیام (ص۵۶) آمده: و پیشینگان چنین گفته‌اند که شاه جانوران گوشتخوار بازست، و شاه چهارپایان گیاه خوار اسپ.

[ فرهنگ ایران باستان؛ نگارش: پورداود/ صفحهٔ ۳۰۲-۳۰۸ ]

ادامه دارد.

پاورقی
(۱) رشن یا رش در اوستا رشنو Rashnu نام فرشتهٔ دادگستری است. روز هجدهم هر ماه بنگهبانی وی سپرده شده.
چو هور سپهر آورد روز رش / ترا زندگی باد پدرام و خوش. (فردوسی)
درآمد در آن خانهٔ چون بهشت / بروز رش از ماه اردیبهشت. (عنصری)
رشن فرشته‌ایست که بویژه دشمن دزدان و راهزنان دانسته شده و از برای برکنار ماندن از آسیب آنان باید او را بیاری خواند. فرشتهٔ دادگستری در همه جاستدر سراسر هفت کشور روی زمین و در جهان زبرین بهر کجا که باشد باید بدو روی کرد و یاری ویرا خواستار شد. در رشن یشت که در ستایش این فرشته است در پارهٔ ۱۷ آشیانهٔ سئن در بالای درختی دانسته شده که در میان دریای فراخکرت روییده است. فراخکرت در اوستا وئوروکشَ Vaurukasha آمده و آن را دریای گرگان (= خزر) دانسته‌اند. درختی که در میان آن برپاست ویسپوبیش Vispô-bish نام دارد. این درخت مادر همهٔ داروها و رستنیها شمرده شده و تخم گیاهان از آندرخت است. در نوشته‌های پهلوی چنانکه در بندهش فصل ۱۸ فقرهٔ ۹ این درخت « هرویسپ تخمک » خوانده شده یعنی در بردارندهٔ تخم همه رستنیها. در نامهٔ پازند مینوخرد در فصل ۶۲ در فقرات ۳۷-۴۲ چنین گوید: « آشیانهٔ سین مرو ( سیمرغ ) در بالای درخت هرویسپ تخمه که جد بیش ( ضد گزند ) خوانندش میباشد. هر آنگاه سین مرو از روی آن برخیزد هزار شاخه از آن درخت بروید و هرگاه بر آن فرو نشیند هزار شاخه آن بشکند و تخمهای آن پاشیده و پراکنده گردد، مرغ دیگر نامزد به چمروش تخمهایی که از آن درخت  فرو ریخته برگیرد و بجایی برد که از آنجا تشتر ( فرشتهٔ باران ) آب گیرد. گونه گونه تخمها به دستیاری وی با باران فرو ریزد و گیاههای گوناگون بروید » چنانکه دیده میشود در اوستا یکی از داستانهای بسیار کهن ایران یادآوری گردیده و آشیانه مرغی که بعدها سیمرغ خوانده شده در بالای درختی در میان دریا دانسته شده، داستانی است که در شاهنامه نیز در سخن از سیمرغ بآن اشاره گردیده و آن را یاد خواهیم کرد. از برای توضیحات بیشتر نگاه کنید بگزارش (= تفسیر ) اوستای نگارنده جلد اول یشتها ص ۵۶۱-۵۸۱
(۲) دربارهٔ این کوه نگاه کنید به Untersuchungen Zur Geschichte Von Eran von Marquart II Hefte S. 73-76
(۳) نگاه کنید به : Iranisches Namenbuch Justi S. 274
(۴) نگاه کنید بجلد اول یشتها ص۱۸۴ و به : Altir. Wört. Bartholomae Sp. 458; SBE.V. 5P. 89; ibid. V 24 P.I.8

انجمن ایرانشناسی.


هیچ نظری موجود نیست: