زشهريورت باد فتح و ظفر / بزرگى و تخت و كلاه و كمر (فردوسى)
شهريور در اوستا: خشتر وَئيريه Xšathra Vairya، در پهلوى: خشتريور و در فارسى: شهريور يا شهرير گوئيم.
جزءاول اين كلمه بمعنى سلطنت و مملكت است. جزءدومى اين كلمه صفت است بمعنى آرزوشده. از ور var مشتق است در خطوط ميخى و گاتها و اوستا بمعنى انتخاب نمودن و برگزيدن و گرويدن بسيار استعمال شده است. در پهلوى واور و در فارسى باور گرديد.
كلمه شهر در فارسى از خشتر آمده است. در قديم نيز از خود كلمه شهر، مملكت اراده ميشده است ميگفتند ايرانشهر يعنى كشور ايران.
شهريور را بكشورِ آرزوشده يا سلطنتِ مطلوب ميتوان ترجمه نمود. بسا در اوستا از شهريور، كشورِ جاودانى اهورامزدا و سرزمين فنا ناپذير و بهشت برين اراده گرديده است.
شهريور در عالم روحانى نماينده سلطنت ايزدى و فر و اقتدار خداوند است. در جهان مادّى پاسبان فلزّات است. از اوست فر و پيروزى پادشاهان دادگر. چون نگهبانى فلزّات با اوست از اين رو او را دستگير فقراء و فرشته رحم و مروّت خواندند. گاهى هم در اوستا از كلمه شهريور فلزّ اراده شده است.(فرگرد نهم ونديداد فقره ١٠) در كتاب روايت ضبط است كه شهريور آزرده و دلتنگ ميشود از كسيكه سيم و زر را بد بكار اندازد يا بگذارد كه زنگ زند.
ششمين ماه سال و چهارمين روز ماه موسوم است به شهريور، روز شهريور در شهريور ماه جشنى بوده موسوم به شهريورگان، بنا بقولى آنرا نيز آذرجشن ميگفتند. نگاه كنيد به آثارالباقيه ( ابوريحان بيرونى ) چاپ پروفسور زاخو Sachau ص٢٢١.
بقول بُندهش، ريحان (شاسپرغم Basilicum) مختص بشهريور است.
نگاه كنيد به بندهش Bundehesh von Justi Cap. xxvii.
ايزد مهر، ايزد آسمان از ياران و همكاران شهريور شمرده ميشوند. ديو سئورو sauru كه بقول بندهش ديو سلطنت بد و آشوب و مستى است رقيب و دشمن بزرگ شهريور است.
سَئورو Sauru در پهلوى ساور و در فارسى ساول ميباشد.
ن٢ص٩٢و٩٣و٩٣پ
انجمن ايرانشناسى.