۱۳۹۳ مرداد ۱, چهارشنبه

امرداد

امرداد
در اوستا امرتات Ameretat و در پهلوى امردات آمده است. امرداد يعنى بيمرگى يا بعبارت ديگر جاودانى. در عالم مادى نگهبانى گياه با امرداد است پنجمين ماه موسوم است به امرداد و روز هفتم نيز به اسم اين فرشته است اين روز را عيد ميگرفته اند باسم جشن مردادگان. ن٢ص٩٥و٩٦
ايزد رشن و ايزد اشتاد و ايزد زامياد از ياران و همكاران امرداد شمرده ميشوند.
ديو تشنگى (زئيريچَ) كه در بندهش زاريچ ناميده ميشود از هميستاران و دشمنان امرداد ميباشد.
گل چمبک ( čambak ) از آن مرداد است. چمبك گلى است زرد رنگ و خوش بو و تند، در تحفه المومنين ضبط است كه چنبه بهندى زنبق را گويند الحال در ايران يک قسم گل ياس باين اسم معروف است و يك قسم برنج نيز در گيلان موسوم است به چنپا، اين كلمه اصلا از هند آمده است. ن٢ص٩٦پ

یشت ها - بخش نخست؛ گزارش استاد ابراهیم پورداود.

انجمن ایرانشناسی.

۱۳۹۳ تیر ۳۱, سه‌شنبه

سپنت مينو


سپنت مينو spentô-mainyu
جزء اولى اين كلمه را كه سپنت باشد معنى كرديم جزء دوم آن هنوز در زبان ادبى مستعمل و آنرا بمعنى بهشت و فردوس گرفته اند. در خود اوستا مئينو ( Mainyu ) آمده است بمعنى خرد و روح و جوهر است. مئينوَ Mainyava صفت است بمعنى روحانى و معنوى ريشه اين كلمه من ميباشد كه در اوستا بمعنى انديشيدن است در سانسكريت مانيو Manyu و در يونانى مانتيس Mantis و در لاتينى ممنى memini جمله از يك اصل است در فرس هخامنشى نيز بمعنى انديشه است.
بخصوصه كلمه دشمن تركيب قديمى خود را خوب محفوظ داشته و معنى آن بدخواه و بدانديش ميباشد چه دُژ و دُش بمعنى بد و زشت است چنانكه در كلمه دژخيم(بد سرشت) و دُشتياد (غيبت) و دُشنام (ناسزا).
بنابر آنچه گذشت سپنت مينو را ميتوان به عقل مقدّس و خرد پاك ترجمه نمود. ن٢ص٧١
سپنت مينو واسطه است ميان اهورامزدا و بندگان چنانكه ساير امشاسپندان ميان انسان و آفريدگار واسطه قرار داده شده اند.
ستيزه خرد خبيث، انگره مينو يا اهريمن هميشه در مقابل سپنت مينو يا خرد مقدّس است نه در مقابل اهورا؛ از آنكه بعدها اهريمن در مقابل اهورامزدا تصور شد براى اين است طرف مقابل او كه سپنت مينو باشد گاهى بجاى اهورامزدا آمده است. ن٢ص٧٢

یشت ها - بخش نخست؛ گزارش استاد ابراهیم پورداود.

انجمن ایرانشناسی.

امشاسپندان

امشاسپند اسمى است كه بیک دسته از بزرگترين فرشتگان مزديسنا داده شده است. امشاسپندان جمع آن است، امهوسپند و امهوسفند نيز گفته اند.
در خود اوستا اَمِشَ سپنتَ آمده است؛ اين كلمه مركب است ازسه جزء: نخستين اَ كه از ادوات نفى است،دومين جزء كه عبارت باشد از مِشَ بمعنى مرگ است و با كلمه مر Mar كه در كتيبه هاى هخامنشى و اوستا بمعنى مردن است از يك ريشه و بُن ميباشد. ن٢ص٦٩
سومين جزء سپنت بمعنى سود و فائده و مقدس و درمان بخش ميباشد، در سانسكريت سونتَ آمده است. سپنتَ و سونتَ هر دو از ريشه كلمه آريايى سو ميباشد (سوا Savā ) شكل ديگرى از سپنتَ ميباشد. كلمه گوسپند كه امروز بجاى كلمه ميش استعمال ميشود در فرگرد ٢١ ونديداد فقره اول بمعنى گاو پاك آمده است؛ در خود اوستا مئش براى گوسفند استعمال شده است. از آنچه گذشت، معنى مجموع كلمه امشاسپند ميشود: بيمرگ مقدس يا مقدس فناناپذير و مقدس جاودانى.ن٢ص٧٠
(در زبان پهلوى: امشوسپند a-mešō-spand)

هفت امشاسپندان از اين قرار ميباشند: سپنت مينو(=خرد پاک)، بهمن، اردى بهشت، شهريور، سفندارمذ، خورداد و امرداد.
هفت امشاسپندان در اوستا ازاين قرار ميباشند: سپنت مئينو، وهومناه، اشاوهيشتا، خشترا، سپنت آرمتى، هروتات و امرتات. ن٢ص٧١

یشت ها - بخش نخست؛ گزارش: استاد ابراهیم پورداود

انجمن ایرانشناسی.

۱۳۹۳ تیر ۲۹, یکشنبه

خُورنه َونت Xvarenah'vant و رئونت rævant

دو صفت اهورامزدا كه غالبا در اوستا بآنها برميخوريم اولى آنها كلمه خُورنهَ ونتXvarenah'vantميباشد كه در ادبيات زرتشتيان خره مند شد و در فرهنگهاى فارسى فرهمند ضبط است معنى آن دارنده فر و شكوه ميباشد.ن٢ص٤٣
دوم كلمه رئونت (rævant) است كه در تفسير پهلوى رايومند شد و بهمين تركيب در ادبيات زرتشتيان محفوظ ماند معنى آن دارنده جلال و شكوه و فروغ ميباشد.
ريوند اسم محل قديم نيشابور(ابرشهر) كه بواسطه آتشكده معروف آذربرزين مهر زيارتگاه مشهور ايران قديم بوده است از همين كلمه اوستائى رئونت است. ن٢ص٤٣

يشت ها بخش نخست - گزارش استاد پورداود


انجمن ايرانشناسى.

۱۳۹۳ تیر ۲۶, پنجشنبه

بغ، خدا و ايزد

پیش از ظهور حضرت زرتشت اسم معمولی خدای ايرانيان بغ bag بوده است در كتيبه سارگون پادشاه آشور باسم يک ايرانى نامزد به بگ داتى برميخوريم كه درست بمعنى بغداد است كه هنوز در كنار دجله يادآور خداى قديم ايرانيان است. كوه بيستون كه امروز در سينه اش بزرگترين كتيبه هاى دنيا نقش و حافظ اعتبار نامه عهد درخشان هخامنشيان است اصلاً بغستان بوده است.اسم هفتمين ماه فرس كه در همين كتيبه بيستون محفوظ مانده است باگ اياديش بوده است كه بمعنى پرستش بغ است. ن٢ص٤١و٤٢
 اسميكه امروز معمولاً بآفريدگار ميدهيم خدا يا خداوند ميباشد كه بعينه مثل اهورا هم اسم باريتعالى است و هم بمعنى امير و مولا و بزرگ و صاحب ميباشد. ن٢ص٤٢
خداى در پهلوى ختاى(=خوتاى xvatāy) ميباشد از كلمه ختادَ xādhāda مشتق شده است يعنى از خود آفريده از خود برخاسته. ن٢ص٤٢
كلمه ايزد(=يزتان yazatān)كه در فارسى بمعنى خدا هم ميباشد بمعنى شايسته ستايش است در اوستا براى اهورامزدا استعمال شده است و غالبا يزت yazat اسم گروهى از فرشتگان است كه اهورامزدا در سر آنها جاى دارد. ن٢ص٤٣

يشت ها، بخش نخست - گزارش استاد پورداود


انجمن ايرانشناسى.

۱۳۹۳ تیر ۲۵, چهارشنبه

هرمزد

خداى يگانه حضرت زرتشت در اوستا موسوم است به اهورَمزْدَ؛ در خطوط ميخى پادشاهان هخامنشى اورمزداه ميباشد، امروز در فارسى هرمَزد، هرمُزد، اورمزد و هورمزد گوئيم. ن٢ص٣٣ ‏
اهورَ در اوستا و اسورَ در ويد برهمنان هر دو از ريشه اسو كه بمعنى مولا و سرور است ميباشد.در اوستا كلمه اهورَ بمعنى بزرگ و سرور از براى فرشتگان آمده است.ن٢ص٣٥
مزدا در اوستا يسنا٤٠(هفت ها)فقره اول بمعنى حافظه ميباشد در خود گاتها يسناى٤٥فقره اول مزدَ بمعنى بحافظه سپردن و بياد داشتن است. اين كلمه در سانسكريت مذس Mēdhas كه بمعنى دانش و هوش است ميباشد. بنابراين وقتيكه مزدا براى خدا استعمال شده از آن معنى هوشيار و دانا و آگاه اراده كرده اند از آنچه گذشت اهورامزدا بمعنى سرور دانا ميباشد. ن٢ص٣٥و٣٦
اهورامزدا بواسطه زرتشت اسم خداى يگانه ايرانيان گرديد بگروه پروردگاران آريائى كه هنوز در هندوستان مقام الوهيّت آنان محفوظ است داغ باطله زده و ديو را كه بمعنى خداست، غول و گمراه كننده خواند.ن٢ص٣٥و٣٦
از آن روز به بعد در ايران زمين خداپرست موسوم است به مزديسنا، مشرک و پيرو دين باطل ديويسنا خوانده شد. ن٢ص٣٦

 يشت ها، بخش نخست - گزارش استاد پورداود


انجمن ايرانشناسى.

۱۳۹۳ تیر ۱۳, جمعه

تشتر، فرشته باران

تشتر در اوستا تيشترّيه tištrya و در پهلوى تيشتر tištar و در فارسى تشتر گوئيم.
تشترّينى tištryēinī اسم جمع ستارگان نزدیک به تشتر ميباشد.ن٢ص٣٢٤ ‏
دانشمندان اروپا تشتر را همان سيريوسSiriusنوشته اند،ابدا مناسبتى ندارد كه آنرا بعطارد يا مركورMercureترجمه و تير را با تشتر يكى بدانيم.ن٢ص٣٢٥ ‏
هرچند تشتر اوستايى در فارسى تير هم گفته ميشود، يشت هشتم اوستا معمولا به تيريشت موسوم است.. چهارمين ماه سال و روز سيزدهم هرماه كه باسم فرشته تشتر است، تيرماه و تيرروز گفته ميشود. ن٢ص٣٢٥ ‏
تشتر در فرهنگها بمعنى فرشته باران ضبط است. دو صفتى كه هميشه از براى تشتر آمده اولى رايومند(=درخشان) و دومى فرهمند(=باشكوه) ميباشد.ن٢ص٣٢٥و٣٢٦
‏در اوستا اسم چهار ستاره محفوظ مانده است، نخستين تشتر، دوم سَتويس(=ستوش satvēš)، سوم هفتورنگ، چهارم ونند، هر چهار از ثوابت ميباشند. ن٢ص٣٢٥ ‏
فرماندهى و پادشاهى هر یک از جهات چهارگانه آسمان با يكى از اين ستارگان است؛ سپهسالارى لشكريان ستارگان مشرق به تشتر سپرده شده است.. ستويس اميرالغرب سپاه مغرب است،فرماندهى كل قواى ستارگان نیک شمال با هفتورنگ است،ونند هم براى سركردگى افواج كواكب جنوب معين گرديده است. ن٢ص٣٢٧ ‏
ستويس پهلوى است،كلمه اوستائى آن سَتَوَئِسَsatavaēsaميباشد،معنى لفظى آن صدچاكر دارنده است؛ستويس در عمل بارندگى يار و همراه تشتر ميباشد.ن٢ص٣٢٧ ‏
هفتورنگ در اوستا هَپْتوايرنگَ آمده است و معنى آن دارنده هفت علامت و نشانه ميباشد؛جزءدوم اين كلمه بمعنى رنگ است در سانسكريت رنگَ ranga باشد.. ‏‏ستاره هفتورنگ هنوز در زبان ما باقى است، درلغت سازى عاميانه جزء دوم اين اسم را اورنگ پنداشته آن را بهفت تخت معنى كرده اند.. ‏بسا از آن بنات النعش يا خرس بزرگ Ursa Major هم اراده ميشود؛ بقول زمخشرى در مقدمه الادب، اين ستاره را نيز در فارسى هفت برادر گويند.ن٢ص٣٢٧و٣٢٨
‏ستاره چهارم ونند در اوستا وننت آمده است، يشت بيست و يكم كه مختصرين يشت است مختص اوست؛ در يشت مذكور از ونند بضد حشرات موذى استغاثه ميشود.. در فصل ٤٩ مينوخرد آمده است كه ونند براى محافظت دروازه و گذر البرز گماشته شده است. ن٢ص٣٢٨و٣٢٩
‏بندهش گويد:در آغاز وقتى كه خرد خبيث بضدّ خرد مقدس شروع بستيزه نمود،تشتر نيز بيارى خرد مقدس برخاست تاوظيفه خود را در بارندگى بجاى آورد.ن٢ص٣٢٩ ‏
به هنگام بارش تشتر، ديوهاى سپينچكر(spinčakr) و ديو اپوش(ديو خشكى=اَپَئوشَ) بضدّ تشتر كوشيدند، آتش وازيشته(vāzišta) از گرز تشتر شراره كشيده.. ‏سپينچكر را هلاک نمود از اين ضربت گرز،خروش بزرگى از نهاد سپينچكر برخاست،اين خروش همان است كه هنوز هم پيش از بارندگى از رعد شنيده ميشود.ن٢ص٣٣٠
 ‏یک رقيب ديگر تشتر كه در فقره ٥١ از آن اسم برده شده است، دُژيائيريا (Dužyāirya) ميباشد يعنى بدسالى يا قحطسالى. ن٢ص٣٣٣ ‏
داريوش هم از همين ديو در بيم و هراس افتاده گويد: اورمزد اين مملكت پارس را از لشكر دشمن و بدسالى (دُشى ايارا-duši iara) و دروغ نگهدارد.ن٢ص٣٣٤

                                
يشت ها - بخش نخست؛ گزارش: استاد ابراهيم پورداود


بسا شيرين و دلكش است باورهاى پاک نياكان ما، چه در اين هنگام كه از تشتر عزيز و محترم مينويسم، در سرزمينم باران ميبارد و صداى رعد بگوش ميرسد.


انجمن ايرانشناسى.