۱۳۹۴ مرداد ۷, چهارشنبه

جشن امردادگان

روز مرداد مژده داد بدان / که جهان شد بطبع باز جوان (مسعود سعد)
جشن امردادگان فرخنده باد. #جشن

AMURDĀD (=Mordād, Amordād) – one of the seven great Aməša Spəntas of #Zoroastrianism. (Ancient #Persia). #Iranica flip.it/aSDmc

امشاسپند امرداد یا امرتات به معنای بیمرگی است. این امشاسپند تجلی دوباره از رستگاری و جاودانی است. امرتات سرور گیاهان است و گیاهان در حمایت این امشاسپند هستند. امرداد بر دست راست اهورامزدا نشسته‌است. این امشاسپند نماد زنانگی دارد. این امشاسپند ششمین امشاسپند است. مرداد به معنی مرگ است اما امرداد به معنای بیمرگی است. این امشاسپند در دنیای مینویان مظهر پایداری و جاودانگی اهورامزدا است.
زئیری یا زریز دشمن امشاسپند امرداد است و زهر را می‌سازد. زریر به معنا زرد رنگ یا سبز رنگ است. این اهریمن، دیو گرسنگی و تباهی است.
متن از ویکیپدیای فارسی
تصویری نمادین از امرداد

See More / بیشتر بخوانید:
The Encyclopædia Iranica, M. Boyce:

AMURDĀD (Pahl. form of Av. Amərətāt, NPers. Mordād, Amordād), one of the seven great Aməša Spəntas of Zoroastrianism, the hypostasis of the concept of “not dying,” that is Long Life on this earth or Immortality in the hereafter (cf. Ved. amṛtatva). Amurdād/Amərətāt is regularly linked with Hordād/Haurvatāt, Wholeness or Health, and is the guardian of plants, as Hordād (NPers. Ḵordād) is of water, two creations which are themselves naturally associated. These are the most readily comprehensible of the links between the Aməša Spəntas and physical phenomena, since there exists “an entirely clear causal connection in the everyday world between water and plants and the divinities of life and health” (H. Lommel, “Symbolik der Elemente in der zoroastrischen Religion,” Zarathustra, ed. W. Schlerath, Darmstadt, 1970, p. 260)...


۱۳۹۴ مرداد ۵, دوشنبه

نسخ خطی در کتابخانۀ ملی برلین

 دانلود رایگان ۱۲۳ عنوان نسخۀ خطی در کتابخانۀ ملی برلین. flip.it/Sy6Vu


کتابخانۀ ملی برلین با همکاری پروفسور جمیل رجب (استاد تاریخ علم دورۀ اسلامی، دانشگاه مک گیل کانادا)، 123 عنوان از نسخه های خطی علمی محفوظ در این کتابخانه را از طریق لینک زیر برای دریافت رایگان، در دسترس پژوهشگران قرار داده است.
برای دریافت نسخه های خطی بر روی لینک پایین کلیک کنید.

گروه فناوری اطلاعات (IT) مؤسسۀ تاریخ علم ماکس پلانک برلین نیز در آماده سازی این وبگاه همکاری داشته است. علاقه مندان می توانند پرسش و یا پیشنهاد خود دربارۀ این وبگاه را از طریق آدرس زیر برای خانم سالی رجب ارسال کنند.


۱۳۹۴ مرداد ۱, پنجشنبه

چرا کرتیر (Kartir) فراموش شد؟

چرا کرتیر (Kartir) فراموش شد؟ flip.it/GwLO9

نوشتهٔ: تورج دریایی، سودابه ملک‌زاده #ساسانيان

سنگ‌نگاره و سنگ‌نوشتهٔ کرتیر در نقش رجب

تورج دریایی مدیر مرکز مطالعات ایرانی دکتر سموئل جردن، دانشگاه کالیفرنیا، اروین 
سودابه ملک زاده دانشجوی دکتری تاریخ، دانشگاه کالیفرنیا، اروین

درباره مرتدان چنین سخن رانده اند: باشد که نام بدکاران محو شود.

در تاریخ ساسانی، فقط یک فرد است که با وجود نداشتن مقام و منصب شاهی و حتی نبودن از خاندان ساسانی موفق شده است نام، چهره و داستان خود را در قالب سنگ نوشته و نقش برجسته جاودانه کند. کرتیر، موبد برجستة قرن سوم میادی، چندین اثر از خود در استان فارس به جای گذاشته است. کتیبه های کرتیر در مکان های دور از دست و در حاشیه قرار نگرفته اند، بلکه آنها را می توان در کنار آثار شاهان ساسانی یافت...

این مقاله را از صفحۀ آکادمیای آقای دکتر تورج دریایی دریافت نمایید.

صفحۀ کرتیر در دانشنامۀ ایرانیکا به قلم آقای پرودس اکتور شروو
صفحۀ کرتیر در ویکیپدیای فارسی


۱۳۹۴ تیر ۳۱, چهارشنبه

آزرمی‌دخت

The Last Ruling Woman of Ērānšahr: Queen Āzarmīgduxt. by: Touraj Daryaee flip.it/DUpL0 #Queen #Sasanid

 تصویری نمادین از آزرمی‌دخت


Abstract: Queen Āzarmīgduxt was the last queen from the Sasanid dynasty who ruled Ērānšahr during the 7th century CE. In this paper we intend to review her life and her decision to revive the memory of her father Khusro the Second (Parwez). One of Āzarmīgduxt’s actions was to mint coins with the image of her father, but her own name. In this paper, we propose a new theory about Āzarmīgduxt’s decision to do so. The paper concludes with an analysis of the reasons behind Āzarmīgduxt’s assassination by a group of Arsacid nobility Spāhbed Farrox-Hormizd and his son, Rustam ī Farroxzādān...

این مقاله را از صفحۀ آکادمیای آقای دکتر تورج دریایی دریافت نمایید.



۱۳۹۴ تیر ۲۹, دوشنبه

ولادیمیر فیودورویچ مینورسکی

 انتشار اسنادی مهم درباره ایران از گنجینه ایرانشناس معروف روس: ولادیمیر مینورسکی flip.it/2J3pR #كتاب

MINORSKY, Vladimir Fed’orovich (1877-1966), outstanding Russian scholar of #Persian history... #Iranica

ولادیمیر فیودورویچ مینورسکی ۱۸۸۷-۱۹۶۶

ولادیمیر فیودورویچ مینورسکی (به روسیВладимир Фёдорович Минорский) (زادهٔ ۶ فوریهٔ ۱۸۷۷ – درگذشتهٔ ۲۵ مارس ۱۹۶۶) خاورشناس و ایران‌شناس روس و استاد دانشگاه لندن، مینورسکی برای آثارش در زمینهٔ تاریخ، ادبیات، جغرافیا، و فرهنگ فارسی و کردی و لری شهره است.

صفحۀ ولادیمیر فیودورویچ مینورسکی در ویکیپدیای فارسی

فهرست تفصیلی گنجینه پژوهشی ولادیمیر مینورسکی ایرانشناس شهیر روسی، در ایران منتشر شد.
 این کتاب که به کوشش گودرز رشتیانی و ناهید عبدالتاجدینی تالیف شده انعکاس بخشی کوچک اما مهم از فهرست مطالعات ایرانشناسی است که به همت ایرانشناس برجسته روس ولادیمیر ‌مینورسکی فراهم آمده است. آثار ذکر شده در این کتاب، در آرشیو شرق‌شناسان روس، در انستیتو نسخ خطی آکادمی علوم روسیه در پترزبورگ نگهداری می‌شوند.
این آثار را پس از درگذشت ولادیمیر مینورسکی، همسرش تاتیانا مینورسکی دسته‌بندی و تنظیم کرده و به آن مرکز انتقال داده است. این اسناد و مدارک بخشی از زندگی علمی مینورسکی است که آرشیو شخصی وی شامل زندگی شخصی، علایق پژوهشی، فعالیت‌های پژوهشی، ارتباطات منطقه‌ای و بین‌المللی وی را دربرمی‌گیرد.
این آرشیو منبعی ارزشمند برای بررسی تاریخ ایران، قفقاز و روابط میان ایران و روسیه، و فعالیت‌های ایرانشناسی است. برای نمونه، چون مینورسکی ماموریت‌های دیپلماتیک متعددی در ایران به‌ویژه در میانه سال‌های ۱۹۱۳ تا ۱۹۱۵میلادی داشته و در کمیسیون‌های مربوط به تعیین مرزهای ایران و عثمانی شرکت می‌کرده، در همین زمان اطلاعاتی از خود برجای گذاشته که در منابع دیگر وجود ندارد. همچنین دقت فوق العاده وی در جمع‌آوری منابع و تهیه گزارش‌های متعدد از رخدادها و دسته‌بندی منظم و حفظ اسناد و مدارک، بر اهمیت این فهرست می‌افزاید.
تا کنون روی این گنجینه هیچ کار علمی و پژوهشی صورت نگرفته و این کتاب حاصل یک سال تلاش و پیگیری مولفان آن است که تنها فهرستی از آنها را دربردارد و نقطه شروع و راهنمایی خوب برای تحقیق بر روی این گنجینه است.
این گنجینه شش بخش دارد که بر اساس موضوع تفکیک شده‌اند؛ ۱. آثار علمی مینورسکی ۲. اسناد شخصی، ‌خانوادگی و شغلی ۳. مکاتبات ۴. آثار علمی دیگران ۵. عکسها و تصاویر و ۶. مجموعه اسناد و بریده‌های نشریات. این فهرست همچنین دربردارنده فهرست نمایه‌های مفیدی است که به‌خوبی محققان را راهنمایی می‌کند.
ولادیمیر مینورسکی (Vladimir Minorsky) در ۶ فوریه ۱۸۷۷ (۱۲۹۳شمسی) در شهر کوچک کُرچه‌وا (Korcheva) در نزدیکی مسکو چشم به جهان گشود. از سال ۱۸۹۶ تا ۱۹۰۰ در دانشگاه مسکو به تحصیل حقوق و سپس مشغول آموختن زبان‌های شرقی در انستیتوی لازارف شد. در ۱۹۰۳ به خدمت وزارت امور خارجه روسیه درآمد و از ۱۹۰۴ تا ۱۹۰۸ در کنسولگری روسیه در تبریز و یک سال نیز در تاشکند خدمت کرد.
مینورسکی در سال های ۱۹۱۱ تا ۱۹۱۴ نماینده روسیه در کمیسیون مرزی ایران وعثمانی (از آرارات تا خلیج فارس) بود و در جریان انقلاب ۱۹۱۷ روسیه را ترک کرد. از سال ۱۹۲۳ به تدریس زبان فارسی در مدرسه زبان‌های شرقی پاریس پرداخت. پس از آن، از ۱۹۳۲ به تدریس زبان و ادبیات فارسی و تاریخ ایران در مدرسه زبان‌های شرقی لندن (SOAS) و در سال ۱۹۳۷ استاد زبان فارسی در دانشگاه لندن شد.
وی در سال ۱۹۴۴ بازنشسته شد و از آن پس در دانشگاه کمبریج به تدریس تاریخ ایران پرداخت. مینورسکی در ۲۵ مارس ۱۹۶۶ (۵ فروردین ۱۳۴۵ شمسی) در کمبریج درگذشت که بنا به تصمیم همسرش (تاتیانا مینورسکی) در مسکو به خاک سپرده شد.
آثار پژوهشی ولادیمیر مینورسکی از تنوع کم نظیری در حوزه­‌های ایران­شناسی، کردشناسی، قفقازشناسی، فرق اسلامی و تصحیح نسخ خطی برخوردار است. وی در مدت شش دهه فعالیت علمی، بیش از دویست مقاله علمی (در دائره ­المعارف اسلام و مجلات دیگر)، و حدود پانزده کتاب به رشته تحریر درآورد و نسخ خطی فارسی، عربی و کردی زیادی تصحیح و منتشر کرد.
فهرست تفصیلیِ گنجینه مینورسکی در ۴۷۰ صفحه در قطع وزیری از سوی انتشارات کتابخانه، موزه و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی به چاپ رسیده است.


See More / بیشتر بخوانید:
The Encyclopædia Iranica, C. E. Bosworth:

MINORSKY, Vladimir Fed’orovich (1877-1966), outstanding Russian scholar of Persian history, historical geography, literature and culture, who worked on a very broad canvas, with contributions of substantial value in the related fields of Turkish, Mongol, Caucasian, Armenian, and Byzantine studies, where they touched on Persian studies in the broad sense...


۱۳۹۴ تیر ۲۸, یکشنبه

زادروز منوچهر ستوده

 زادروز دکتر منوچهر ستوده (۲۸ تیر۱۲۹۲) ایرانشناس و جغرافیدان فرخنده‌باد. از درگاه خدای مهربان خوشی استاد را پژوهش میکنیم.
دکتر منوچهر ستوده
Happy birthday to Professor Manouchehr Sotoudeh (born July 19, 1913) #Iranologist and Geographer. #Iran.

۱۳۹۴ تیر ۲۷, شنبه

کشتن کیخسرو افراسیاب را

 "Kai Khusrau Slays Afrasiyab", Folio from a #Shahnama (Book of Kings). #Iran/Persia.

کشتن کیخسرو افراسیاب را

بر اساس متن پهلوی «ماه فروردین روز خرداد»، این واقعه در ششم فروردین (نوروز بزرگ) اتفاق افتاده است.


The Metropolitan Museum of Art
The long wars between Iran and Turan end with the defeat and capture of the Turanian king, Afrasiyab, and his execution by Kai Khusrau, the Iranian shah, who thus avenged the murder of his father, Siyavush. The unusual and rather awkward position of the prisoner is echoed in an illustration of the same scene in an album in Berlin confirming the existence of an active workshop in Isfahan that developed its distinctive style.


افراسیاب (اسامی خاص در آبان یشت)

افراسیاب AFRĀSĪĀB (اسامی خاص در آبان یشت)؛ گزارش استاد پورداود. ن۲ص۲۰۷-۲۱۴ bit.ly/1TIHLdn #اوستا #شاهنامه #پورداود

[ یشت ها، بخش نخست گزارش استاد پورداود ص ۲۰۷-۲۱۴ ]

کشتن کیخسرو افراسیاب را (موزه متروپولیتن)
از جمله نامورانی که مکرراً در اوستا از او اسم برده شده‌است، افراسیاب پادشاه توران زمین است. داستان ستیزه او با پادشاهان پیشدادی و پس از آن با پادشاهان کیانی قسمت مهمّ شاهنامه فردوسی را فرا گرفته‌است. آنچه راجع باو در اوستا آمده‌است با مندرجات شاهنامه مطابق است. در اوستا فَرَنگرَسیَّن و در پهلوی فراسیاک میباشد. در شاهنامه افراسیاب پسر پشنگ پسر زادشم پسر تور پسر فریدون است. ابوریحان بیرونی اجدادش را این طور ذکر کرده‌است: فراسیاب بن پشنک بن اینت بن ریشمن بن ترک بن زین اسب بن ارشسب بن طوج(۱). در بندهش فصل ۳۱ فقره ۱۴ سلسله نسب افراسیاب از این قرار است: فراسیاپ پسر پشنگ پسر زادشم پسر تورک پسر سپانیاسپ پسر دوروشاسپ پسر توچ پسر فریدون. در فصل ۲۷ در فقرات ۳۴ و ۳۵ از کتاب مینوخرد مندرج است مصلحت کار چنین بود که اژی‌دهاک بیوراسب  افراسیاب مجرم تورانی بسلطنت رسند اگر نه اهریمن عفریت خشم را برای سلطنت بر می انگیخت. در فصل ۸ در فقره ۲۹ مینوخرد آمده‌است اهریمن آرزو داشت که بیوراسب (ضحاک) و افراسیاب و اسکندر فنا ناپذیر باشند اما اهورامزدا مصلحت در آن دید که آنان زوال یابند. در گاتها (صفحه۹۱) گفتیم که تورانیان قبیله‌ای از ایرانیان قدیم بوده‌اند از حیث تمدّن پست، بیشتر صحرانشین و بیابان نورد و غالباً بضدّ ایرانیان در جنگ بوده‌اند. اشکانیان را از این قبیله باید دانست. بمناسبت آنکه ایرانیان از زمان بسیار قدیم با این قبیله در زد و خورد بوده‌اند یا آنکه ایرانیان بنا بسنّت قدیم تورانیان را از دشمنان دیرین ایران میشمرده‌اند بعدها اشکانیان را که از قبیله تورانیان بوده بکلی از نژاد بیگانه خوانده‌اند. خدای نامه که در عهد ساسانیان تدوین شده و بعدها مأخذ شاهنامه فردوسی گردیده‌است، ظاهراً از سلطنت طولانی اشکانیان ذکری نکرده بوده‌است. چه منافی سیاست سلسله ساسانیان بوده که از اشکانیان از کسانی که سلطنت بساسانیان انتقال یافت صحبتی بدارد. از این جهت است که فردوسی هم فقط بیست شعر مُبهم راجع بسلطنت آنان که چهارصد و هفتاد و چهار سال طول کشیده‌است سروده گوید:
از ایشان جز از نام نشنیده‌ام / نه در نامهٔ خسروان دیده‌ام
طوایف ترک مغول نژاد که بعدها بسرزمین تورانیان قدیم کوچ کرده با ایران بنای زد و خورد گذاشته‌اند متدرجاً با تورانیان مشتبه شده، بسا در شاهنامه ترک بجای تورانی و تورانی بجای ترک آمده‌است و هم چنین است در کتب پهلوی. بنا بسنّت بسیار قدیم و بنا بآنچه در شاهنامه و کلیه کتب تواریخ ما مسطور است، افراسیاب از خاندان تور پسر فریدون میباشد. ایرج و سلم و تور سه پسران فریدون بوده‌اند که هر یک اسم خود را بخاک قلمرو سلطنت خویش داده‌اند.(۲) قطع نظر از این سنت دلیل مثبت علمی هم داریم که تورانیان دسته‌ای از ایرانیان قدیم بوده‌اند و آن اسامی گروهی از نامداران توران است که در شاهنامه و سایر کتب محفوظ مانده‌است. اسامی برخی از این تورانیان نیز در خود اوستا آمده‌است. کلیهٔ این اسامی آریائی و معنی بیشتر از آنها معلوم است. در طی این مقاله اسامی تورانیانی را که در اوستا از آنها ذکری شده معنی خواهیم کرد. بنابراین ابداً مناسبتی ندارد که عثمانیها و کلیّه ترکهای مغول نژاد را از بازماندگان تورانیان آریائی نژاد تصوّر کنیم.
در شاهنامه در طیّ داستان افراسیاب غالباً از دو برادرش اغریرث و کرسیوز یاد شده‌است. اغریرث بقول شاهنامه سپهدار لشکر توران بوده و نسبت بایرانیان محبّتی داشته‌است. ناموران سپاه ایران که پس از شکست یافتن نوذر اسیر و گرفتار افراسیاب شده بودند بواسطه اغریرث آزادی یافته‌اند اما خود اغریرث باین جرم بحکم افراسیاب کشته گشت.
برادر دیگر افراسیاب که کرسیوز باشد همان است که بتحریک و اصرار وی افراسیاب داماد خود سیاوش پسر کیکاوس را کشته است. در کتب پهلوی نیز از برادران افراسیاب ذکری شده‌است. بندهش در فقره ۱۵ از فصل ۳۱ مینویسد « فراسیاو و کرسیوز که او را نیز کدان میگفتند و اغریرث هر سه برادر بودند » اغریرث را چنانکه در فقره ۵ از فصل ۲۹ بندهش آمده‌است گوپت شاه میگفتند. باز بندهش در فصل ۳۱ در فقره ۲۱ مینویسد « وقتی که فراسیاو پادشاه ایران منوچهر را با لشکرش در پدشخوار اسیر نمود و سبب ویرانی و قحطی در میان ایرانیان شد، اغریرث از خداوند درخواست نمود که وی را بنجات دادن لشکریان و دلیران ایران موفّق سازد. حاجتش نیز برآورده شد. ایرانیان بتوسط او رهائی یافتند. فراسیاو از این کار برآشفته اغریرث را کشت. خداوند در پاداش عمل نیک اغریرث پسری باو داد موسوم به گوپت شاه » متمم داستان افراسیاب و سر آمدن روزگارش بدست کیخسرو در شاهنامه چنین آمده‌است: کیخسرو نبیره کیکاوس برای انتقام کشیدن از خون پدرش سیاوش بجنگ افراسیاب شتافت و بسوی گنگ دژ روی نهاد. افراسیاب از آن آگاه گشته شبانه تنها بگریخت. سالها از بیم جان خویش سرگشته میگشت تا آنکه در بالای کوه بنزدیک بردع در غاری پناه برد اتفاقاً در همان کوه عابدی موسوم به هوم منزوی گشته خدای را پرستش میکرد.
یکی مرد نیک اندران روزگار / ز تخم فریدون آموزگار
کجا نام آن نامور هوم بود / پرستنده دور از بر و بوم بود
هوم از اثر ناله افراسیاب برخاسته بنزدیک غار که آنرا هنگ افراسیاب گویند آمد. گوش فرا داد ناله و فغان مردی شنید که از بخت خویش گله مند و از کرده‌اش پشیمان است. هوم دانست که آن افراسیاب است بدرون غار در آمد بازوان او محکم بست و از غار بیرونش کشید. در راه افراسیاب چندان ناله و زاری نمود که هوم را دل بسوخت و بند بازوانش را سست نمود. آنگاه افراسیاب فرصت یافته خود را در میان آب انداخته پنهان شد در این هنگام گودرز و گیو از آنجا میگذشتند هوم را در کنار دریا متحیر ایستاده دیدند سبب پرسیدند هوم واقعه بازگفت:
در این آب خنجست پنهان شده است / بگفتم بتو راز چونان که هست
گودرز فوراً بآتشکده آذرگشسب تاخت در آن موقع کیکاوس با نبیره‌اش در آنجا مشغول عبادت بودند پس از شنیدن واقعه بسوی دریای خنجست شتافتند هوم تدبیر در این دید که کیکاوس فرمان داده کرسیوز برادر افراسیاب را که اسیر شده بود در بند بسته و پالهنگ بگردن انداخته بلب دریا آوردند تا از آن زجر خروش برآورد و خون افراسیاب از مهر برادری بجوش آمده از دریا بیرون آید.
تدبیر هوم مقبول افتاد چنین کردند افراسیاب از دریا بدر آمده گرفتار شد از او و برادرش کرسیوز انتقام خون سیاوش کشیدند.
بشمشیر هندی بزد گردنش / بخاک اندر افکندی تاری تنش
در اینجا متذکر میشویم که دریای خنجست شاهنامه همان چئچست اوستا میباشد که الحال دریاچه اُرمیه گویند و آتشکده آذرگشسب همان معبد بسیار معروف شیز است که اینک خرابه‌اش بتخت سلیمان معروف است.(۳) چنانکه گفتیم داستان افراسیاب در شاهنامه بسیار مفصّل است. ما باندازه‌ای که از برای فهم مندرجات اوستا لازم بود در اینجا ذکر کرده‌ایم.
در اوستا اسم دو برادر افراسیاب چنین است اَغْرَئَرَثَ كه لفظاً بمعنى (كسى كه گردونه‌اش در پیش میرود) میباشد. دومی کِرِسَوَزْدَ بمعنى (استقامت و پايدارى كم دارنده) ميباشد. اغريرث در اوستا مانند شاهنامه از نيكان و كرسيوز از بدان شمرده شده‌است.
كلمه افراسياب را (فرنْگرِسيّن) يوستى اين طور معنى ميكند (كسى كه بسيار بهراس اندازد).(۴) بسا در اوستا اغریرث با صفت نَرَوَ آمده‌است یعنی از پشت دلیر - نر - پهلوان. چنانکه در درواسپ یشت در فقرات ۱۸ و ۲۱ و فروردین یشت فقره ۱۳۱ افراسیاب همیشه با صفت مئیریّه آمده‌است یعنی مجرم و سزاوار مرگ. گفتیم که مندرجات اوستا راجع بافراسیاب مطابق مطالب شاهنامه میباشد مگر آنکه بمرور زمان هنگ افراسیاب که اصلاً قصر آهنین زیرزمینی پادشاه تورانی بوده‌است در شاهنامه غاری شد در بالای کوه.
ز هر شهر دور و بنزدیک آب / که خوانی همی هنگ افراسیاب
از اوستا و کتب پهلوی بخوبی بر میآید که هنگ افراسیاب قصری بوده. این کلمه در اوستا هنکن آمده‌است یعنی چیز کنده شده از ریشه لغت کَن‌ْ كه در اوستا و فرس هخامنشى بمعنى كندن است ميباشد. كلمات خان (خانه) و كان بمعنى معدن و خندق كه معرّب از خنتک پهلوى است از همان ريشه و بنيان است. در كتاب اَئو گِمدَئچا (Aogemadēčā) در فقرات ۶۰ و ۶۱ صراحتاً از اين قصر صحبت داشته مينويسد « کسی از چنگال مرگ رهائی نیابد نه کسی که مثل کیکاوس در فضای آسمان در گردش و سیر بوده و نه کسی که مانند افراسیاب تورانی در عمق زمین خویش پنهان داشته و در آنجا قصر آهنین بارتفاع هزار قد آدم با صد ستون ساخته بود در این قصر او برای روشنائی ستاره و ماه و خورشیدی ساخته آنچه دلش میخواست در آنجا مهیّا و در میان بشر از بهترین زندگانی بهره‌مند بود با وجود جادوئی خویش باز نتوانست که از دست مرگ اَسْتوپهات ايمن بماند ». اینک آنچه در اوستا راجع بهنگ و زندگانى و سرانجام افراسياب آمده‌است مینگاریم. در یسنا ۱۱ فقره ۷ گوید « زود قسمتی از (فدیهٔ) گوشت بریده در راه هوم دلیر نثار کن تا آنکه تو را هوم به بند نکشد چنانکه او افراسیاب مجرم تورانی را که در طبقه وسطی زمین در میان دیوار آهنین در پناه بود به بند در کشید ». در اینجا یادآور میشویم که ایرانیان قدیم زمین را سه طبقه میدانسته‌اند و سطح آن را بهفت کشور قسمت میکرده‌اند. بخصوصه از فقرات ۴۱-۴۳ آبان یشت بخوبی بر میآید که هنگ قصر سلطنتی پادشاه تورانی بوده‌است:« افراسیاب تورانی مجرم در هنگ زیرزمینی صد اسب  هزار گاو ده هزار گوسفند از برای اردویسور ناهید قربانی کرده تمنّا نمود بآن فرّی که در میان دریای فراخکرت شناور است برسد ». بی شک این قربانی فراوان و خواهش بزرگ در وقتی شده‌است که افراسیاب در هنگ آهنین یا در قصر خود بسر میبرده‌است نه در هنگامی که از کیخسرو شکست یافته پراکنده و پریشان از بیم جان در بُن غاری پنهان بوده‌است. راجع بگرفتار شدن افراسیاب بدست هوم عابد در درواسپ یشت در فقرات ۱۷ و ۱۸ چنین آمده‌است « هوم درمان بخش و سرور نیک با چشمان طلائی در بلندترین قلّه کوه هرا از برای فرشته درواسپ فدیه آورده چنین درخواست نمود مرا موفق ساز که افراسیاب مجرم تورانی را بزنجیر کشم و بزنجیر بسته بکشم و بسته برانم و در بند بنزد کیخسرو برم تا او را روبروی دریاچه عمیق و وسیع چئچست بکشد. کیخسرو آن پسر انتقام کشنده از سیاوش (سیاورشن) که بخیانت کشته شد و از برای انتقام اغریرث دلیر (نَرَوَ) درواسپ هوم را کامروا ساخت » در فقره ۲۱ از درواسپ یشت آمده‌است « از برای درواسپ یل نامور آریائی و استوار سازنده کشور، خسرو (هئوسرونگه) روبروی دریاچه عمیق و وسیع چئچست صد اسب هزار گاو ده هزار گوسفند قربانی کرد و زور نثار نمود از او درخواست ای درواسپ نیک و تو ای تواناترین این کامیابی را بمن ده که من افراسیاب مجرم تورانی را در مقابل دریاچه عمیق و وسیع چئچست براندازم من پسر انتقام کشنده از یل نامور سیاوش که بخیانت کشته شد و از برای انتقام اغریرث دلیر ».
در فقره ۷۷ از زامیاد یشت آمده‌است « از پرتو فر بوده که کیخسرو بافراسیاب مجرم تورانی و برادرش کرسیوز ظفر یافته آنان را در بند نمود و از یل نامور سیاوش که بخیانت کشته شد و از اغریرث دلیر انتقام کشید ». چنانکه ملاحظه میشود داستان خصومت طولانی تورانیان بضد ایرانیان و اسامی برخی پادشاهان و سپهبدان و ناموران و امکنه هر دو طرف مثل افراسیاب و اغریرث و کرسیوز و سیاوش و هوم و کیخسرو و هنگ افراسیاب و دریاچه چئچست (اُرمیه) برای ما در اوستا نیز محفوظ مانده‌است. دگر از جاهائی که در اوستا میتوان نشانی از این داستان جست در فقرات ۶ و ۳۷ از تشتر یشت است. در فقرات مذکور فرشته باران تشتر در چستی و چالاکی به تیر آرش (اِرِخْشَ) بهترین تیرانداز آریائیها تشبیه شده‌است. آرش تیرانداز همان است که مورخین مثل طبری و بلعمی و ابوریحان و میرخواند و غیره درخصوص او نوشته‌اند پس از آنکه افراسیاب بمنوچهر غلبه نموده او را در طبرستان محاصره کرد ناچار ایرانیان با تورانیان صلح کردند. برای تعیین حدود ایران و توران برآن قرار دادند که تیر آرش کمانگیر معروف آن زمان بهرجا که فرود آید همان موضع سرحدّ باشد. این داستان را مفصلاً در مقاله تشتر خواهیم نگاشت. کتاب مینوخرد نیز در فصل ۳۴ فقره ۶ راجع بزد و خورد افراسیاب با منوچهر مینویسد در هنگام سلطنت منوچهر دوازده سال ایران در تحت تصرف افراسیاب بود. باز در فقره ۴۱ از فصل ۲۷ کتاب مذکور مندرج است فائده‌ای که از منوچهر رسید این است که سلم و تور را برای انتقام پدربزرگش ایرج کشت و آنان را بازداشت که جهان را ویران کنند و از مملکت پدشخوارگر تا به دُوگکو Dâgakō بنا بمعاهدهٔ بافراسیاب رسیده بود باز گرفته بتصرف مملکت ایران در آورد. در فقرات ۴۱-۴۳ از آبان یشت دیدیم که افراسیاب تورانی را آرزوی بدست آوردن فر کیانی بوده‌است فر یا خره ، فروغ مخصوصی است که از طرف پروردگار بپادشاهان و دلیران و پیغمبران بخشیده میشود. در مقاله زامیاد یشت از آن صحبت خواهیم داشت. عجالةً در اينجا متذكّر میشویم که در فقرات ۵۶ تا ۶۴ از زامیاد یشت مندرج است سه بار افراسیاب خود را بدریای فراخکرت در آنجائی که فر شناور است انداخت امّا این فر که مختص بممالک ایرانیان است و در آینده نیز از آن ایرانیان و زرتشت مقدس خواهد بود نصیب افراسیاب نشد. پادشاه تورانی در هر سه بار از عدم توفیق خویش برآشفته دشنامی بزبان راند از این قرار « اِیثِ اِیث یَثْنَهْ اهمائى » این کلمات که باید ناسزاهای افراسیاب باشد در فقره ۵۷ مندرج است. در فقرات ۶۰ و ۶۳ باز چند کلمات دیگر بآنها افزوده شده امّا ابداً معنی از آنها بر نمیآید یعنی که اساساً معنی هم نداشته‌است. از این کلمات که بی شک برای تمسخر و نامفهوم بودن زبان تورانیان بیان شده‌است شاید بتوان استنباط کرد که قبیله تورانی یک لهجه مخصوص بخود داشته‌است. چنانکه زبان اوستا یکی از لهجات ایران قدیم و متعلق بطرف مغرب ایران بوده‌است.

پاورقی
(۱) آثارالباقیه صفحه ۱۰۴ چاپ زاخو
(۲) رجوع کنید بصفحه ۱۹۴ همین کتاب
(۳) رجوع کنید بگاتها ترجمه نگارنده صفحه ۲۳-۲۵
(۴) رجوع کنید به Der Sher in Schrecken Setzende. Iranisches Namenbuch von Justi
بنظر بارتولومه معنی که از برای کلمه افراسیاب در
Zeitschrift für Vergleichende Sprachforschung. Herausgeg. von A. Khun. 33. 465
متأسّفانه رساله مذکور بنظر نگارنده نرسیده‌است.
رجوع کنید به Altiranisches Wörterbuch von Bartholomae
و به Commentar üher das Avesta von Spiegel Band 2 S. 133


نشریۀ ایرانشناسی.

نگاه کنید به: تیر آرش کمانگیر

۱۳۹۴ تیر ۱۳, شنبه

به یاد محمّد معین

به‌یاد محمّد معین (Mohammad Moin) استاد زبان فارسی و پدیدآورندهٔ فرهنگ معین، در ۱۳ تیرماه ۱۳۵۰ بسوی بهشت برین گرایید.
شادروان دکتر محمّد معین


تیر آرش کمانگیر؛ گزارش استاد پورداود

تیر آرش کمانگیر؛ گزارش استاد پورداود. ن٢ص۳۳۴-۳۳۶ #پورداود #تیرگان #جشن bit.ly/1FYxW1a


آرش کمانگیر
در فقره ۶ و ۳۷ آمده است که تشتر چُست و چالاک بسوی دریای فراخکرت بشتابد همانطوری که تیر در هوا از کمان بهترین تیرانداز آریائی اِرخش Erexša  از کوه ائیریوخشوث (Airyō.Xšutha) بطرف کوه خوانونت (Xvanvant) پرتاب گردید.
ارخش همان است که در مجمل التواریخ ارش شیوا تیر ضبط است. بهرام چوبین رقیب خسروپرویز مُدعی بود که از خاندان آرش میباشد. داستان تیراندازی آرش در جنگ منوچهر و افراسیاب برای تعیین حُدود خاک ایران و توران در ادبیّات و تاریخ ما معروف است. کوههای اریوخشوثَ و خوانونت را نمیدانیم که در کجا واقع است و امروز بچه اسمی نامیده میشود ولی میتوان گفت که اوّلی در طبرستان و دومی در مشرق ایران واقع است. 






فخرالدین گرگانی در داستان ویس و رامین گوید:
اگر خوانند آرش را کمانگیر / که از ساری به مرو انداخت یک تیر
تو اندازی بجان من ز گوراب / همی هر ساعتی صد تیر پرتاب(١)
ابوریحان بیرونی در آثارالباقیه راجع بجشن تیرگان که در تیر روز در تیرماه اتفاق میافتد چنین مینویسد « پس از آنکه افراسیاب بمنوچهر غلبه نموده او را در طبرستان محاصره کرد بر این قرار دادند که حدود خاکی که از ایران باید بتوران برگزار گردد بواسطه پرش و خط سیر تیری معین شود. در این هنگام فرشته اسفندارمذ حاضر گشته امر کرد تا تیر و کمانی چنانکه در ابستا بیان شده است برگزینند، آنگاه آرش را که مرد شریف و حکیم و دینداری بود برای انداختن تیر بیاوردند. آرش برهنه شده بدن خویش بحضّار بنمود و گفت ای پادشاه و ای مردم به بدنم بنگرید، مرا زخم و مرضی نیست ولی یقین دارم که پس از انداختن تیر قطعه قطعه شده فدای شما خواهم گردید. پس از آن دست بچله کمان برد بقوت خداداد تیر از شست رها کرد و خود جان تسلیم نمود. خداوند به باد امر فرمود تا تیر را حفظ نماید آن تیر از کوه رویان(٢) باقصی نقطه مشرق بفرغانه رسید و به ریشه درخت گردکان که در دنیا بزرگتر از آن درختی نبود نشست. آن موضع را سرحدّ ایران و توران قرار دادند. گویند از آنجائى كه تیر پرتاب شد و تا به آنجائى كه فرو نشست، شست هزار فرسخ فاصله است. بنابراین جشن تیرگان بمناسبت صلح ایران و توران میباشد.(۳)
طبری نیز این داستان را ضبط کرده است عین عبارت بلعمی که از او نقل میکند چنین است « و هر دو ملک بر این عهد بستند و صلحنامه بنوشتند، پس آرش را اختیار کردند و آرش مردی بود که از وی تیراندازتر نبود و بر تلی شد، در آن حدود از آن بلندتر کوهی نیست و تیری را نشان کرد و بینداخت بر لب جیحون بزمین آمد.»(۴) روضةالصفاء در صلح میان منوچهر و افراسیاب از زبان افراسیاب چنین مینویسد « مقرّر و مشروط بر آنکه آرش از سر کوه دماوند تیری اندازد هرکجا که آن تیر فرود آمد فاصله میان دو مملکت آن محلّ بود و آرش بر قُلّه جبل دماوند رفته تیری بجانب مشرق افکنده از شست رها کرد و آن تیر از وقت طلوع آفتاب تا نیمروز در حرکت بود و هنگام استواء بر کنار جیحون افتاده. »(۵)

پاورقى

(۱) ویس و رامین صفحه ۲۸۰ چاپ کلکته ۱۸۶۵ میلادی؛ رضاقلیخان هدایت در کتاب خود فرهنگ انجمن آرای ناصری خواسته که اشتباه دیگران را که فرد اولی اشعار فوق را به نظامی نسبت داده‌اند، اصلاح کند فقط چندین اشتباه دیگری باشتباه دیگران افزوده است، از آنجمله اشعار مذکور را از داستان وامق و عذرا نقل میکند قطعاتی که از وامق و عذرا باقی مانده‌است متعلق بعنصری است و شعرائی که بعدها آنرا اقتباس کرده‌اند نسبةً متاخر هستند.
(۲) رویان اسم ناحیه و شهری بوده‌است در طبرستان. رجوع کنید به  معجم البلدان
و به Eranšahr von Marquart S.136.
(۳) آثارالباقیه چاپ زاخو ص ۲۲۰
(۴) بلعمی چاپ کانپور ۱۹۱۶ میلادی ص ۱۱۵
(۵) رجوع شود به روضةالصفاء چاپ لکنهو ۱۹۱۴ میلادی ص ۱۸۵

[ یشت ها، بخش نخست گزارش استاد پورداود ص۳۳۴-۳۳۶ ]


اشاره:
این گزارش دلکش و با ارزش از استاد پورداود را در تاریخ ۱۷ آذرماه ۱۳۸۵ در صفحهٔ دیگری برای دوستداران انتشار داده بودم. آن صفحه بهمراه چند گزارش و مقاله، همانند بسیاری از صفحات سودمند زبان فارسی در فضای مجازی بیکباره از ادامه باز مانده‌است. در اینباره خواهم نوشت.

نشریۀ ایرانشناسی.

نگاه کنید به: The Encyclopædia Iranica: ĀRAŠ


۱۳۹۴ تیر ۱۲, جمعه

اگر خوانند آرش را کمانگیر


اگر خوانند آرش را کمانگیر / که ازساری به مرو انداخت یک تیر
تو اندازی بجان من ز گوراب / همی هرساعتی صد تیر پرتاب
گرگانی؛ ویس و رامین ص۲۸۰ کلکته ۱۸۶۵
م.

See More / بیشتر بخوانید:

تندیس آرش کمانگیر


ĀRAŠ, Avestan ƎRƎXŠA, Middle Persian ĒRAŠ, a heroic archer in #Iranian legend.

The Encyclopædia Iranica, A. Tafażżolī, W. L. Hanaway, Jr.:

The Avesta (Yašt 8.6) refers to what was apparently a familiar episode in the epic tradition: Ǝrəxša “of the swift arrow, having the swiftest arrow among the Aryans” shot an arrow from Mount Airyō.xšaoθa to Mount Xᵛanvant. The identity of these places is unknown. V. Minorsky tentatively identified the latter mountain with the Homāvan mentioned in Šāh-nāma and Vīs o Rāmīn, apparently a peak in northeastern Khorasan (BSOAS 9, 1943, p. 760). Thus his shot was supposed to be eastward, perhaps to the Harī-rūd region. The Mid. Pers. text Māh ī Frawardīn Rōz ī Xurdād (sec. 22, Pahlavi Texts, p. 104) also alludes to this event; it was on the auspicious 6th of Frawardīn that “Manūčihr and Ēraš of the swift arrow (šēbāg-tīr) took back the land from Afrāsyāb the Turanian.” By contrast, Dādistān ī Mēnōg ī Xrad 27.44 (ed. T. D. Anklesaria, Bombay, 1913) refers simply to Manūčehr as the one who retook the Iranian territory from Padišxwār-gar (Ṭabarestān) to Bun ī Gōzag. The latter region is probably to be located between Gōzgān and the Oxus (see J. Markwart, Wehrot und Arang, Leiden, 1938, p. 14; Ḥodūd al-ʿālam, tr. and comm. Minorsky, p. 331)...

https://twitter.com/iranologyscty/status/617046742006038528
https://twitter.com/iranologyscty/status/617040924657344512