۱۳۹۳ شهریور ۹, یکشنبه

پيشنهاد كتاب: ويسپرد

ويسپرد
گزارش: ابراهيم پورداود
بكوشش دكتر بهرام فره وشى
چاپ دوم، تهران ٢٥٣٧ شاهنشاهى
انتشارات دانشگاه تهران
شماره ١٦٣٦- شماره مسلسل ٢٠٤٤
١٩٣ صفحه بزبان فارسى، قطع وزيرى، جلد شوميزى
چاپ اول ٢٥٢٣

شناسنامه ى كتاب برابر نسخه ى اصلى آمده است، تا براى بدست آوردنش از كتابخانه ها سودمند آید.


ویسپرد
فهرست

سخنى چند درباره گزارش اوستاى پورداود/١-٦
پيشگفتار/٧
ويسپرد/١٧
ويسپ/١٨-١٧
رد/٢٣-١٨
ويسپرد/٢٥-٢٣
كرده١ /٣٠-٢٧
كرده٢ /٣٣-٣١
كرده٣ /٣٨-٣٤
كرده ٤ /٣٩
كرده٥ /٤٠
كرده٦ /٤١
كرده٧ /٤٣-٤٢
كرده٨ /٤٤
كرده٩ /٤٦-٤٥
كرده١٠ /٤٧
كرده١١ /٥١-٤٨
كرده١٢ /٥٣-٥٢
كرده١٣ /٥٦-٥٤
كرده١٤ /٥٨-٥٧
كرده١٥ /٥٩
كرده١٦ /٦١-٦٠
كرده١٧ /٦٢
كرده١٨ /٦٤-٦٣
كرده١٩ /٦٦-٦٥
كرده٢٠ /٦٨-٦٧
كرده٢١ /٧٠-٦٩
كرده٢٢ /٧١
كرده٢٣ /٧٢
كرده٢٤ /٧٤-٧٣
آفرين پيغمبر زرتشت به گشتاسپ/٧٩-٧٥
كى گشتاسپ/٧٩
آفرين پيغمبر زرتشت/٨٢-٨٠
آتش/٨٤-٨٣
آتش نزد بنى اسرائيل/٩٠-٨٥
آتش نزد هندوان/٩٣-٩١
آتش نزد چينيان/٩٥-٩٤
آتش نزد يونانيان/١٠٠-٩٦
آتش نزد روميان/١٠٣-١٠١
آتشزنه/١٠٨-١٠٤

***
هفت كشور/١١٧-١٠٩
سوگندنامه/١١٩
داورى خدايى-آزمايش ايزدى/١٣١-١٢٠
آزمايش ايزدى در قانون حموربى/١٣٥-١٣٢
آزمايش ايزدى در تورات/١٣٨-١٣٦
آزمايش ايزدى نزد هندوان/١٤٥-١٣٩
آزمايش ايزدى در اروپا/١٤٩-١٤٦
آزمايش ايزدى در اوستا/١٥٥-١٥٠
آزمايش ايزدى در نوشتهاى پهلوى/١٦١-١٥٦
آزمايش ايزدى در روايات/١٧٢-١٦٢
واژه هاى اوستائى/١٨٧-١٧٥
واژه هاى فارسى باستان/١٧٨
واژه هاى پهلوى/١٧٩-١٧٨
واژه هاى سانسكريت/١٨٠-١٧٩
واژه هاى فارسى و عربى/١٨١-١٨٠
فهرست نام كسان و ايزدان/١٨٧-١٨٢
فهرست نام جاى ها/١٩٠-١٨٨
فهرست نامه ها/١٩٤-١٩٠

پيشگفتار
خداى را سپاس كه پس از سپرى شدن شش سال كه سال گسترش جلد دوم يسناست، اينک ويسپرد كه نهمين جلد از گزارش اوستاى نگارنده است، بدسترس خواستاران گذاشته ميشود.
از روزگار گسترش نخستين جلد اين تفسير سى و هشت سال ميگذرد، در هنگام اين سالهاى بلند پيشامدهاى خوب و بد بهر كسى روى ميدهد و بساهم با روى آوردن ديو مرگ كه پسين پيشامد گردش زندگى آدمى است، اميد و آرزو به روزهاى خوش و بيم و هراس از روزهاى ناخوش، هردو از ميان ميرود. اكنون نزديک به نيم سده است كه زندگى گزارنده اين نامه در كار پژوهش ايران باستان است. ميتوان گفت كه خواست ايزدى برين است كه پس از گذشتن اينهمه سالهاى دراز و روى دادن آنهمه نيک و زشت، سراسر اوستا كه كهنترين يادگارى است از نياكان پارسا، بميانجى وى بدسترس فرزندان كنونى اين سرزمين سپرده شود. اميد است باز از بخشايش ايزدى برخوردار باشد و بتواند پس از اين نامه، ونديداد را كه دهمين جلد گزارش اوستاى وى خواهد بود، بدسترس دوستاران آيين باستانى بگذارد، و نيز اميد است در آينده جوانان پاک و آزموده ما با نيرويى تازه تر و دانشى رساتر كم و كاست اين گزارش را كه نخستين گزارش نامه مينوى پدران ماست، رسا سازند و دست ناپاک سالخوردگان بيمايه را كه گزند اهريمنى است كوتاه كنند.
اين نامه مانند يادداشتهاى گاتها و جلد دوم يسنا، بكوشش دوست دانش پژوهم دكتر بهرام فره وشى معلم زبانهاى اوستا و پارسى باستان در دانشگاه تهران، پايان يافته است. از ايشان سپاسگزارم و باز باميد يارى ايشان است كه ونديداد بدسترس خواستاران خواهد رسيد. كاميابى ايشان را از خدا خواستارم.


پورداود.
تهران فروردين ٢٥٧٦ مادى = فروردين ١٣٤٣ خورشيدى

انجمن ايرانشناسى.

پيشنهاد كتاب: خُرده اوستا


خُرده اوستا
جزوى از نامه مينوى اوستا

تفسير و تأليف: پورداود
از سلسله انتشارات انجمن زرتشتيان ايرانى بمبئى
و
انجمن ايران ليگ بمبئى
از نفقه پشوتن ماركر
چاپ اول مهرماه ١٣١٠ خورشيدى
٢٧٤ صفحه بزبان فارسى، قطع وزيرى با جلد شوميزى

شناسنامه ى كتاب برابر نسخه ى اصلى آمده است، تا براى بدست آوردنش از كتابخانه ها سودمند افتد.

خُرده اوستا

فهرست مندرجات

كتابهائى كه استفاده شده است/٩-١٨
دين دبيره(الفباى اوستا)/١٩-٢١
ديباچه/٢٢-٢٤
خُرده اوستا/٢٥-٢٩
آذرپاد مهراسپندان (موبدان موبد ايران در عهد ساسانيان)/٣٠-٣٨
اندرزنامه آذرپاد مهراسپندان/٣٨-٤١
سرود مزديسنى/٤٢-٤٣
پِرامون يشت = اَشِمْ وُهو . . . يَتا اَهُوْ . . ./٤٤-٥٧
تفسير اَشِمْ وُهو و يتا اَهُوْ و ينگهه هاتم/٥٥-٥٦
نيرنگ كُشتى بستن/٥٨-٧٤
نيرنگ/٥٨
سُدره و كُشتى/٦٠
تفسير نيرنگ كُشتى بستن/٧٣
كتاب نيرنگستان/٧٥-٧٧
كتاب وِچر كرتِ دينيك/٧٨-٨١
سروش باژ/٨٢-٩٠
باژ و زمزمه/٨٣-٨٤
تفسير سروش باژ/٨٤
زروان = زمانه/٩١-٩٧
رساله «علماى اسلام»/٩٤-٩٦
هوشبام/٩٨-١٠٢
تفسير هوشبام/١٠٠
پنج نيايش/١٠٣-١٠٦
تفسير خورشيد نيايش/١٠٧-١١٦
تفسير مهر نيايش/١١٧-١١٩
تفسير ماه نيايش(اندرماه، پُرماه، ويشپتثَ = اوقات مختلف ماه)/١٢٠-١٢٥
تفسير اردويسور بانو نيايش(آبان نيايش)١٢٦-١٢٩
تفسير آتش بهرام نيايش (آذرفروبغ، آذر گُشسپ، آذر بُرزين مهر)/١٣٠-١٣٧
گياههاى خوشبو و بخوُر در اوستا/١٣٨-١٤٧
پنجگاه/١٤٨-١٥٢
تفسير هاونگاه(ائيريَمَنْ ايشيه = ايرمان)/١٥٣-١٥٦
تفسير رپيتوينگاه/١٥٧-١٥٩
تفسير اُزيرينگاه(مراتب هفتگانه پيشوايان دينى)/١٦٠-١٦٣
تفسير اويسروتريمگاه/١٦٤-١٧٠
تفسير اُشهينگاه/١٧١-١٧٣
كتاب اَئَوْگِمدَئچا/١٧٤-١٧٨
نريوسنگ Neryōsang دستور پارسيان در قرن دوازدهم ميلادى/١٧٩-١٨٠
همستكان = برزخ/١٨١-١٨٤
سيروزه (فرشتگان سى روز ماه)/١٨٥-١٩٠
تفسير سيروزه كوچک/١٩١-١٩٧
تفسير سيروزه بزرگ/١٩٨-٢٠٣
تقويم مزديسنا/٢٠٤-٢١٤
گهنبار (شش جشن بزرگ دينى سال)/٢١٥-٢٢٣
آفرينگان/٢٢٤-٢٢٨
آفرينگان دهمان/٢٢٩-٢٣٠
تفسير آفرينگان دهمان/٢٣١-٢٣٤
آفرينگان گاتا/٢٣٥-٢٣٧
آفرينگان گهنبار/٢٣٨-٢٤٤
آفرينگان رپيتوين/٢٤٥-٢٤٨
فرهنگ لغات اوستا/٢٤٩-٢٦٤
فرهنگ لغات پهلوى/٢٦٥-٢٦٧
فهرست برخى از لغات/٢٦٨-٢٧٠
فهرست اسامى قبايل و اشخاص و كتب و اماكن و بلاد/٢٧١-٢٧٤


ديباچه
بنام ايزد بخشنده بخشايشگر مهربان
دقيقى چار خصلت برگزيد است . . . ز گيتى از همه خوبى و زشتى
لب ياقوت رنگ و ناله چنگ . . . مى چون زنگ و كيش زرتهُشتى (دقيقى)

ستايش بجاى آورم از براى دادار اهورامزداى رايومند و فرهمند و بزرگترين و بهترين و زيباترين و اُستوارترين و خردمندترين و آراسته ترين و پاک و نيک منش و بسيار پناه دهنده، آن خرد مقدسى كه ما را بيافريد و پيكر هستى بخشيد و بپرورانيد.(يسنا١فقره١)
چو خواهى كه باشد ترا دين درست . . . بهستى دادار بگرو نخست
ز بنده نخواهد بجز راستى . . . پسندش نيايد ره كاستى (زراتشت بهرام پژدو)

درود فرستيم بفروهر زرتشت سپنتمان پاک، نخستين كسى كه نيک انديشيد و از نيكى سخن گفت و نيكى بجاى آورد(فروردين يشت فقرات٨٧-٨٨)، كسى كه سرور جسمانى و بزرگ روحانى و نخستين آموزگار دينى سراسر جهان است، كسى كه نيكخواه ترين و بهترين شهريار و رايومندترين و فرهمندترين جهانيان است، كسى كه در ميان موجودات بستايش برازنده ترين و بنيايش شايسته ترين است.(فروردين يشت فقره١٥٢)
خجسته پى و نام او زردُهشت . . . كه اهريمن بدكُنش را بكشت (دقيقى در شاهنامه)
پس از ستايش و درود چنين گويد گزارنده اين نامه مينوى ابراهيم پورداود پور باقر پور محمد حسين گيلانى كه اين كم مايه را در تفسير اين قسمت از اوستا كه نامزد است به خُرده اوستا، چنانكه در تفسير اجزاى ديگر اين كتاب مقدس، هماره تاريخ ايران و زبان فارسى نيز منظور بوده، در هر جا كه مناسب ديد وقايع تاريخى را يادآور گرديد و هر لغتى را بجاى خود كه در كتب مورخين و يا در فرهنگها تحريف شده و بسا بنابر صواب تعريف نشده اصلاح نمود و ديگر اينكه در تفسير اين نامه از تعبيرات فلسفى دورى جُست، گذشته از آنكه نگارنده از عهده آن برنميآيد، نخواست جز از نمودن معانى حقيقى فقرات بفلسفه و معانى مجازى و تعبيرات شاعرانه بپردازد و خيالات شخصى خود را بذهن خوانندگان جاى دهد. دامنه فلسفه بسيار وسيع است هر اهل فنّى بفراخور ذوق و ادراک خود معانى بسيار دلكش حكمت و عرفان از اين آيات ساده تواند استخراج نمود همينقدر كوشش نگارنده در اين بوده كه از براى صحت مطلبى اسنادى بدست دهد تا خوانندگان را راه تحقيق باز باشد و بنوبه خود كار ناقص نگارنده را تكميل كنند و آنطورى كه بايد حق اين نامه كهن سال را ادا نمايند. چون نظر لاحق درست تر از نظر سابق است، چنين اميدوار ميتوان بود كه دانشمندان ايران بهتر از نگارنده از عهده اين خدمت برآيند. در اين خدمت ناچيز خود خوانندگان را بلغات فُرس و اوستا و پهلوى و پازند و پارسى كه در اين نامه بكار آمده و نمونه اى از دامنه پهناور زبان ايران است منتقل ميسازد همچنين تقويم بسيار منبسط ايران باستان كه در سراسر اين نامه از آن سخن رفته و بهترين دليل تمدّن سرزمين ماست قابل توجه است. اگر عمرى باقى باشد پس از خرده اوستا بتفسير يسنا خواهد پرداخت اميد است كه دادار اهورامزدا خداى يگانه ايرانيان او را يارى كند و فروهر پيغمبر برگزيده اش زرتشت سپنتمان انوشه روان او را در اين كار دشوار راهنما باشد تا رفته رفته تمام اجزاى اوستا را كه نماينده اخلاق پاک نياكان نامدار و پارساى ماست بمطالعه هموطنان خود رساند و سندى از عهد سرافرازى ايران بدست دهد و فرزندان مرز و بوم وخشور پاک نژاد را بياد روزگار گذشته خوش و خرّم سازد.

اَثَ جَمياتْ يَثَ آفرينامى = بشود چنان پيش آيد چنان كه من آرزومندم.

يكى زردشت وارم آرزويست . . . كه پيشت زند را بر خوانم از بر (دقيقى)

خوشه از راستى درودنم آرزو است ... گوئى از همكنان ربودنم آرزو است
بسان ايرانيان بگاهِ ساسانيان ... زند و اوستا بدست سرودنم آرزو است
سپيده دم بيدرنگ روى بآتشكده ... راه نياكان خود نمودنم آرزو است
بندى از بندگى بستن اندر ميان ... جامه پاكى بتن فزودنم آرزو است
از سر پيمان و مهر آذر افروختن ... تيرگى اهرمن زدودنم آرزو است
خداى جان آفرين فرشتگان مهين ... پيمبر راستين ستودنم آرزو است
هميشه پندار نيک هماره كردار نيک ... هردم گفتار نيک شنودنم آرزو است
ز نامه باستان درى ز مينو جهان ... بروى ايرانيان گشودنم آرزو است

پورداود
برلين ٢٧ مهرماه ١٣١٠ = ٢٠ اكتوبر ١٩٣١ ميلادى

انجمن ايرانشناسى.


۱۳۹۳ شهریور ۳, دوشنبه

شهریور = خشتريور = خشتر وَئيريه Xšathra Vairya


‏زشهريورت باد فتح و ظفر / بزرگى و تخت و كلاه و كمر (فردوسى)

شهريور در اوستا: خشتر وَئيريه Xšathra Vairya، در پهلوى: خشتريور و در فارسى: شهريور يا شهرير گوئيم.
جزءاول اين كلمه بمعنى سلطنت و مملكت است. جزءدومى اين كلمه صفت است بمعنى آرزوشده. از ور var مشتق است در خطوط ميخى و گاتها و اوستا بمعنى انتخاب نمودن و برگزيدن و گرويدن بسيار استعمال شده است. در پهلوى واور و در فارسى باور گرديد.
‏كلمه شهر در فارسى از خشتر آمده است. در قديم نيز از خود كلمه شهر، مملكت اراده ميشده است ميگفتند ايرانشهر يعنى كشور ايران. 
‏شهريور را بكشورِ آرزوشده يا سلطنتِ مطلوب ميتوان ترجمه نمود. بسا در اوستا از شهريور، كشورِ جاودانى اهورامزدا و سرزمين فنا ناپذير و بهشت برين اراده گرديده است.
شهريور در عالم روحانى نماينده سلطنت ايزدى و فر و اقتدار خداوند است. در جهان مادّى پاسبان فلزّات است. از اوست فر و پيروزى پادشاهان دادگر. چون نگهبانى فلزّات با اوست از اين رو او را دستگير فقراء و فرشته رحم و مروّت خواندند. گاهى هم در اوستا از كلمه شهريور فلزّ اراده شده است.(فرگرد نهم ونديداد فقره ١٠) در كتاب روايت ضبط است كه شهريور آزرده و دلتنگ ميشود از كسيكه سيم و زر را بد بكار اندازد يا بگذارد كه زنگ زند.
‏ششمين ماه سال و چهارمين روز ماه موسوم است به شهريور، روز شهريور در شهريور ماه جشنى بوده موسوم به شهريورگان، بنا بقولى آنرا نيز آذرجشن ميگفتند. نگاه كنيد به ‏آثارالباقيه ( ابوريحان بيرونى ) چاپ پروفسور زاخو Sachau ص٢٢١.
‏بقول بُندهش، ريحان (شاسپرغم Basilicum) مختص بشهريور است.
نگاه كنيد به بندهش Bundehesh von Justi Cap. xxvii.
‏ايزد مهر، ايزد آسمان از ياران و همكاران شهريور شمرده ميشوند. ديو سئورو sauru كه بقول بندهش ديو سلطنت بد و آشوب و مستى است رقيب و دشمن بزرگ شهريور است.
سَئورو Sauru در پهلوى ساور و در فارسى ساول ميباشد.
ن٢ص٩٢و٩٣و٩٣پ

يشت ها - بخش نخست؛ گزارش استاد پورداود

انجمن ايرانشناسى.

۱۳۹۳ مرداد ۳۱, جمعه

پيشنهاد كتاب: يسنا (بخش دوم)


يسنا (بخش دوم)
بخشى از نامه مينوى اوستا
گزارش: پورداود
بكوشش: بهرام فره وشى، استاد دانشگاه تهران
چاپ دوم، تهران ٢٥٣٦ شاهنشاهى
انتشارات دانشگاه تهران
شماره ١٦٢٦- شماره مسلسل ٢٠٢٣
گنجينه آثار استاد پورداود، بكوشش دكتر بهرام فره وشى
چاپ اول از انتشارات انجمن ايرانشناسى فروردين ماه ٢٥١٧
٢٢٤ صفحه بزبان فارسى، قطع وزيرى، جلد شوميزى


شناسنامه ى كتاب برابر نسخه ى اصلى آمده است، تا براى بدست آوردنش از كتابخانه ها سودمند آید.


یسنا (بخش دوم)

فهرست

پيشگفتار/٤-٧
فهرست نامه ها/٨-١٣
دين دبيرى/١٤-١٥
پيشوايان/١٦-٢٤
هفت هات/٢٥-٢٩

***
يسنا
هفت هات
هات ٣٥ /٣٠-٣٢
هات ٣٦ /٣٣-٣٤
هات ٣٧ /٣٥
هات ٣٨ /٣٦-٣٧
هات ٣٩ /٣٨-٣٩
هات ٤٠ /٤٠-٤١
هات ٤١ /٤٢-٤٣
هات ٤٢ /٤٤-٤٥

***
هات ٥٢ /٤٦-٤٨
درباره يسنا/٤٩
هات ٥٤ /٥٠-٥١
هات ٥٥ /٥٢-٥٤
هات ٥٦ /٥٥-٥٦
هات ٥٧ /٥٧-٦٦
هات ٥٨ /٦٧-٧٠
هات ٥٩ /٧١-٧٣
هات ٦٠ /٧٤-٧٧
هات ٦١ /٧٨-٨٠
هات ٦٢ /٨١-٨٤
هات ٦٣ /٨٥-٨٦
هات ٦٤ /٨٧-٨٨
هات ٦٥ /٨٩-٩٤
هات ٦٦ /٩٥-٩٧
هات ٦٧ /٩٨-٩٩
هات ٦٨ /١٠٠-١٠٦
هات ٦٩ /١٠٧
هات ٧٠ /١٠٨-١٠٩
هات ٧١ /١١٠-١١٦
هات ٧٢ /١١٧-١١٩

***
آتش/١٢٢-١٤٣
چيچست/١٤٤-١٥٧
سولان/١٥٧-١٦٤
سهند/١٦٤-١٦٥
آذرخش-نفت:(فرنبغ-برزين مهر-آذرگشسپ-تخت سليمان)/١٦٥-١٩٦
شيون و مويه/١٩٧-٢٠١
واژه هاى اوستايى/٢٠٣-٢٠٨
واژه هاى پهلوى و پازند/٢٠٨-٢١٠
واژه هاى پارسى و پازند/٢١٠-٢١٤
فهرست جايها/٢١٤-٢٢٠
فهرست نامهاى كسان/٢٢٠-٢٢٤

از پيشگفتار كتاب:

بنام هرمزد دادار دانا و توانا
خداى را سپاس كه پس از بيست و چهار سال كه از تاريخ بخش نخست يسنا ميگذرد، بانتشار بخش دوم آن كامياب شده، بدسترس خواستاران ارجمند ميگذارم.
درست است كه كار گزارش نامه كهنسال اوستا، بدستيارى هركه باشد و در هر كجا و هر زبانى كه انجام گيرد، ساليان بلندى فرا خواهد گرفت، بويژه اگر آن گزارش، گفتارهايى نيز از براى شناسانيدن مزديسنا دربرداشته باشد.
گزارش اوستاى نگارنده با گفتارهايى كه در آن گنجانيده شده، بخش بزرگى از زندگانى نگارنده را گرفته است.
پس از بيش از سى و دو سال كوشش، با همين نامه، هشت جلد آن بدسترس خوانندگان گذاشته شده، هنوز دو جلد ديگر، ويسپرد و ونديداد بجاى مانده است. اميد است بيارى مزدا، اگر آسيب اهريمنى در پى نباشد، كار آنها هم پايان پذيرد.
... بناچار زمانى كه در گير و دارها، بى اينكه خود بخواهيم، از دست ميرود، بهمان اندازه مايه اميد بروزگار آينده بكاهش ميرود. اين است كه امروزه به بپايان رسانيدن كتابهايى كه در زمينه ايران باستان كم و بيش فراهم كرده ام، كمتر اميدوارم.
با اين، گردش زمانه يا پيش آمد روزگار هرچه باشد، كجرفتار يا سازگار، دست از كار نبايد بازداشت تا آنكه آن دست آسيب پذير، بناچار از كار بازماند. كار نيک و سودمند هرگونه كارى كه باشد، خود يک نيروى ايزدى و يكى از بخشايشهاى جاودانى آسمانى است، هرآنكه از آن برخوردار باشد، در زندگى كامكار باشد. اين است با نوميدى از خود، اميدوارم  دانش پژوهان ما در زمينه كار ايرانشناسى بهره ور و رستگار گردند، بكارى روى آورند كه بيش از هزار سال ديو فراموشى بر آن چير بود، بكارى دست يازند كه گرد و غبار هزارساله از روى يادگارهاى گرانبهاى نياكان پارساى ما زدوده شود و اوستا آنچنان كه درخور پايه آن است شناخته شود.
... در ١٦ آبان ١٣٠٤(نوامبر ١٩٢٥) كه از براى گزارش اوستا به بندر بمبئى رسيدم، همينكه از كشتى فرود آمدم و نخستين بار پاى بزمين هند نهادم، از ميان چند تن از پارسيان كه به پيشواز آمده بودند، مرد بزرگوارى طوق گلى بگردنم آويخت و خوش آمدى گفت، اين مرد فرشته خوى، دينشاه ايرانى بود كه در ١٢ آبان ١٣١٧(٣نوامبر١٩٣٨) از جهان درگذشت و نام بسيار نيكى از خود بجاى گذاشت.
اينك پس از سپرى شدن ساليان بلند، بپاس آن دوستى بى آلايش و آيين وفاشناسى، اين گفتار را بنام فرخنده او انجام ميدهم، بشود اين نامه مينوى مايه خشنودى روان پاک او گردد. از اهورا خواستارم هماره او را از بخشايش خويش در بارگاه فروغ بى پايان( انيران ) برخوردار داراد.

پورداود
تهران فروردين ماه ٢٥٧٠ مادى - فروردين ماه ١٣٣٧ خورشيدى


انجمن ايرانشناسى.

پيشنهاد كتاب: يسنا (جلد اول)



يسنا (جلد اول)
جزوى از نامه مينوى اوستا
گزارش: پورداود
چاپ سوم، تهران ٢٥٣٦ شاهنشاهى
انتشارات دانشگاه تهران
شماره ١٥٩٦- شماره مسلسل ١٩٧١
گنجينه آثار استاد پورداود، زير نظر دكتر بهرام فره وشى، شماره ٤
چاپ اول ١٣١٢ خورشيدى
چاپ دوم ١٣٤٠ خورشيدى
٢٦٧ صفحه بزبان فارسى، قطع وزيرى، جلد شوميزى

شناسنامه ى كتاب برابر نسخه ى اصلى آمده است، تا براى بدست آوردنش از كتابخانه ها سودمند آید.

یسنا (جلد اول)

فهرست مندرجات

كتابهائى كه استفاده شده است/٩-١٢
ديباچه/١٧-٢٢
يسنا/٢٣-٣٢
كلمه يسنا و مشتقات آن/٢٣-٢٥
ها يعنى فصل، هريك از فصلهاى يسنا ها ناميده ميشود/٢٥-٢٦
هفتاد و دو ها/٢٦-٣٢
ستئوت يسنيه/٣٠-٣١
ايرانويج (خوارزم = خيوه )/٣٣-٥٢
آريائيها: ايرانيان و هندوان/٣٣-٣٨
ايرانويج، نخستين سرزمينى كه ايرانيان بآنجا بار اقامت افكندند/٣٨-٤٠
عقايد مستشرقين راجع بتعيين اين سرزمين/٤١-٤٢
مندرجات اوستا راجع بايران ويج/٤٢-٤٤
دايتى، رود ايران ويج/٤٥-٤٧
رود آمو = جيحون/٥٠-٥٢
توران/٥٣-٧٤
وجه اشتقاق كلمه تور/٥٣-٥٤
ذكر توران در اوستا/٥٤-٥٧
تورانيان آريائى نژادند/٥٧-٦١
قبيله خيون در اوستا و در تاريخ/٦١-٦٤
تركها و كليه مغول نژادها با تورانيان ارتباطى ندارند/٧٣-٧٤
زمان زرتشت (اخبار مورخين يونان و روم راجع بپيغمبر ايران )/٧٥-١١٠
مُغ/٧٥-٧٩
خسانتوس Xantus /٧٩-٨١
كتزياس Ktesias ( نينوس و سميراميس )/٨١-٩١
افلاطون Platon /٩١-٩٤
بروسوس Berosos (شوش=عيلام)/٩٤-٩٨
فيثاغورس Pythagoras /٩٨-١٠٢
اميانوس مارسلينوس Ammianus Marcellinus /١٠٣-١٠٥
آگاسياس Agathias /١٠٥-١٠٦
سوئيداس Suidas /١٠٦-١٠٧
تاريخ سنتى زمان زرتشت/١٠٧-١١٠
يسنا، ها ١ /١١٥-١٢٤
سى و سه ردان/١١٩-١٢٠
كلمات جا و روستا و چراگاه و ميهن و آبخور/١٢٢
يسنا، ها ٢ /١٢٥-١٣٠
لغات ياسه، اياسه؛ زُورْ، زَورْ /١٢٥-١٢٦
يسنا، ها ٣ /١٣١-١٣٧
يسنا، ها ٤ /١٣٨-١٤٤
يسنا، ها ٥ /١٤٥
يسنا، ها ٦ /١٤٦-١٤٩
يسنا، ها ٧ /١٥٠-١٥٥
يسنا، ها ٨ /١٥٦-١٥٧
يسنا، ها ٩ (هوم يشت)/١٥٨-١٦٩
كلمات دور؛ هوش (مرگ)؛ خوردن/١٥٩
كلمات زفر؛ مارشيبا؛ گيسو؛ سرو (شاخ)/١٦١-١٦٢
كِرِسانى يكى از شهرياران دشمن مزديسنا/١٦٦-١٦٧
يسنا، ها ١٠ (هوم يشت)/١٧٠-١٧٧
كلمات تر (تازه)؛ ترانه؛ توله؛ توره/١٧١-١٧٢
اسامى چند كوه در فقره ١١ يسنا١٠/ ١٧٢-١٧٤
گاو درفش، درفش كاويان/١٧٥
يسنا، ها ١١ (هوم يشت)/١٧٨-١٨٣
لغت ارواره و كلمات دَهَكَ و مُورَكَ و وَرْشنَ/١٧٩-١٨٠
يسنا، ها ١٢ اعتراف دين مزديسنا/١٨٤-١٨٥
تفسير ها ١٢ /١٦٦-١٨٨
يسنا، ها ١٣ /١٨٩-١٩٠
يسنا، ها ١٤ /١٩١
يسنا، ها ١٥ /١٩٢
يسنا، ها ١٦ /١٩٣-١٩٥
يسنا، ها ١٧ /١٩٦-١٩٩
يسنا، ها ١٨ /٢٠٠-٢٠١
يسنا، ها ١٩-٢١ (بغان يشت)/٢٠٢-٢١٦
تفسير ها ١٩ /٢٠٧-٢١٢
طبقات چهارگانه مردم در ايران قديم/٢١١
تفسير ها ٢٠ /٢١٣-٢١٤
تفسير ها ٢١ /٢١٥-٢١٦
يسنا، ها ٢٢ /٢١٧-٢١٩
يسنا، ها ٢٣ /٢٢٠-٢٢١
يسنا، ها ٢٤ /٢٢٢-٢٢٤
يسنا، ها ٢٥ /٢٢٥-٢٢٦
يسنا، ها ٢٦ /٢٢٧-٢٢٩
يسنا، ها ٢٧ /٢٣٠-٢٣٢
لغات ايزدى و لغات اهريمنى در اوستا/٢٣٣-٢٣٨
فرهنگ لغات اوستا/٢٣٩-٢٥٥
فرهنگ لغات پهلوى/٢٥٦-٢٥٧
فهرست برخى از لغات/٢٥٨-٢٥٩
فهرست اسامى قبايل و اشخاص و كتب و اماكن و بلاد/٢٦٠-٢٦٧


از ديباچه كتاب:

بنام ایزد بخشنده بخشایشگر مهربان

كه ما راست گشتيم و هم دين پرست - كنون زند زردشت زى ما فرست ( دقيقى در شاهنامه )
بغ بزرگ است اهورامزدا، كسى كه اين (بوم) زمين (داد) آفريد، كسى كه آن آسمان آفريد، كسى كه مردم آفريد، كسى كه از براى مردم شادمانى آفريد.(كتيبه استخر از داريوش بزرگ)
(درود) بزرتشت پاک كه برويه دين انديشيد، برويه دين سخن گفت، برويه دين رفتار كرد، آنچنان كه او در سراسر گيتى در راستى راست ترين، در پادشاهى بهترين شهريار، در شكوه شكوهمندترين، در فرّ فرهمندترين، در پيروزى پيروزمندترين بود.(زامياد يشت فقره ٧٩)
پس از سپاس و درود چنين گويد گزارنده اين نامه مينوى ابراهيم پورداود پور باقر پور محمّدحسين رشتى: اين نامه كه پنجمين مجلد از تفسير اوستاى نگارنده و نامزد است به يسنا مانند جلد دوم يشتها و خرده اوستا در برلين فراهم شده...
اميد است بيارى خداوند بتوانم همه اجزاء نامه دينى ايرانيان را در هشت جلد بمطالعه هموطنان رسانم و در آنها مسائل عمده آيين كهن گفته آيد. چنانک مجلدات تفسير نگارنده بنظر خوانندگان رسيده ممكن بوده تفسير متون اوستا را بى مقالات و توضيحات در يک جلد بگنجانم و زحمات چندين ساله را بر خود هموار سازم ولى از چنين تفسيرى استفاده محال بود چه از دين چندين هزارساله بيش از هزارسال است كه ايرانيان بيگانه شده اند و پى بردن بطرز خيال پيشينيان آسان نيست و بخصوصه كه برخى از تعليمات دينى ايران قديم يكسره برخلاف اديان سامى است از آنجمله است در اديان سامى خوار و زبون شمردن جهان و مصدر خير و شرّ دانستن خداوند، نوش و نيش هر دو را از او شمردن و همه رنج و آسيب آدمى را سرنوشت ازلى خواندن اما بنا بآموزش مزديسنا جهان پاک و ارمغان ايزدى است و از آفريدگار مهربان جز خوبى و نيكوئى نيايد؛ گزند و آزار از خرد خبيثى است كه باقتضاى سرشت و نهاد گيتى سايه تاريكى است برابر روشنائى؛ سرنوشت آدمى در دست خود اوست، قضا و قدر كه مايه بدبختى و افتادگى بيشتر اقوام مشرقى است و آنان را برده و بنده مغربيان ساخته در فلسفه شريف مزديسنا راه ندارد. نظر بهمين مسائل است كه نگارنده خود را در شرح و بسط دادن جملات اوستا ناچار ديد و گناه شمرد مطلبى را پيچيده و پوشيده بحال خود بگذارد گرچه در هيچيک از مسائل مباحثه فلسفى بميان نياورد ولى باندازه بذكر اسناد پرداخت كه خواننده خود بتواند از وفور شواهد باثرات تعاليم زرتشتى در اخلاق و كردار ايرانيان قديم بر خورد و جنبه عملى آيين باستان را كه روزى از پرتو آن ايرانيان پارسا و توانا و كوشا بودند دريابند. اوستا كه در پارينه سرچشمه سرافرازى و بزرگى ايران باستان بوده پيش از انتشارات نگارنده در سرزمين اصلى خود كتابى بوده مجهول، كسى از آن نامه كه در زير خاكستر نادانى و تعصّب پوشيده مانده بود خبرى نداشت چون بخواست خداوند توفيق برافشاندن گرد از روى آن با نگارنده بوده برخود واجب شمرده آنچنان كه بايد زنگ از روى اين آئينه ايران نما برگيرد تا پرتوى از ايران باستان بدل فرزندان ايران كنونى افتد. در سالهاى بلند در سر اين كار رنجهائى كه كشيده ام و زيانهائى كه برده ام در مقابل نمودن اين گنج شايگان مينوى هيچ است زيرا كه ممكن است آيين پاک نياكان نامور ما در رديف تاريخ درخشان و ادبيات دلپذير ما يكى از اسباب غرور ملى ما گردد و بيش از پيش در ما حسّ وطنپرستى توليد كند. غرور ملى يگانه مايه رستگارى هر قومى است، دين سه هزارساله و تاريخ دو هزار و ششصد و پنجاه ساله و ادبيات هزار و صد ساله ما، هرسه اسنادى است معتبر و ما را بكار و كوشش و بدست آوردن فر و شكوه ديرين ميخواند و يك غرور نجيب و شريف در ما ميدمد نه يك غرور هرزه و ساختگى كه مايه سرنگونى و تيره بختى است.
نگاهى بادوار گذشته نينداخته وطن خود را هميشه توده خاكى مانند دوره قجر پنداريم، همانا بايد اقرار كنيم كه ايران و مشتى مردمش را جز ويرانى و پريشانى نشايد و بخصوصه اگر بياوه گوش فرا داده جهان را سرائى سپنج و گلخنى پر از آزار و رنج انگاريم آنگاه همين ويرانى و پريشانى را مايه رستگارى روز واپسين شمرده دست روى دست گذاشته بانتظار ديو مرگ خواهيم نشست. دين و تاريخ و زبانى كه در ما غروری بسزا ايجاد كند هر سه مقدس است، چرا نباشد؟، تاريخ كدام سرزمين درخشان تر از تاريخ وطن ماست؟، در ميان اقوام معروف بهند و اروپائى كيست جز از زرتشت كه نخستين بار بستايش و پرستش آفريدگار يگانه زبان گشود و مردمش را بكشت و كار و راستى رهنمون گشت؟، آثار ادبى كدام يک از ملتها فراوان تر و دلكش تر از ادبيات فارسى است؟.
وظيفه وجدانى هر يك از نويسندگان و دانشمندان ماست كه ارزش آنها را بشناسانند و تكليف همه ايرانيان است كه بفراخور خود از گذشته مرز و بوم خويش آگاهى يابند هر آن روزى كه آن را شناختند بياد پارينه خواهند سر بر افراشت جرأت و جسارت خواهند يافت آنچه اسباب پستى و خوارى است از خود دور خواهند كرد و بشرافت زندگى برخوردار خواهند شد و خواهند دانست نياكانشان كه آنهمه خدمت بجامعه بشر كرده و يكى از عوامل مهم تمدن بوده بازماندگانشان امروزه لااقل بايد جزو بشر شمرده بشوند و مورد سرزنش جهانيان نگردند.
...
در اين ده سال اخير كه ... ايرانيان بيدار گشته و بياد مفاخر ملى خود افتاده اند ميتوان اميدوار بود كه خاک سه هزار ساله ما ديگر باره كشورى شود برازنده نام زرتشت و كورش و فردوسى... راست است يكى از شروط ترقى و رستگارى ما پذيرفتن دانش و هنر دنياى متمدن كنونى است چون آنها مختص بقوم و مملكتى نيست و نتايج كوشش چندين هزارساله اقوام كهن و نو دنياست در كمال فروتنى از دست هركه باشد بايد بپذيريم و خود را فرزند برازنده و حق شناس اين ميراث بشر بشناسانيم اما برسيدن اين ميراث نبايد چشم ما خيره گشته ديگر مليّت خود را نبينيم و از ميراث مقدسى كه مستقيماً از نياكان پارسا و دلير و سخنور ما باسم آيين و تاريخ و ادبيات از براى ما بجا مانده روى گردانيم و چيزى شويم مصداق گفته فردوسى:
از ايران و از ترک و از تازيان/نژادى پديد آيد اندر ميان
نه دهقان و نه ترک و تازى بود/سخنها بكردار بازى بود

پورداود
٧بهمن١٣١٢شمسى=٢٧ژانويه ١٩٣٤
شانتى نيكتان Santiniketan
دارالفنون ويسوَبهارتى Visva-Bharati University
بنگاله، هند


انجمن ايرانشناسى.

۱۳۹۳ مرداد ۱۱, شنبه

پيشنهاد كتاب: يادداشت هاى گاثاها


يادداشت هاى گاثاها
نگارش: پورداود
بكوشش دكتر بهرام فره وشى، استاد دانشگاه تهران
چاپ دوم، تهران ٢٥٣٦ شاهنشاهى
انتشارات دانشگاه تهران
شماره ١٤٣٩- شماره مسلسل ٢٠٤٦
گنجينه استاد ابراهيم پورداود، زير نظر دكتر بهرام فره وشى، شماره ١
چاپ دوم، تهران ٢٥٣٦ شاهنشاهى
٥٢٧ صفحه بزبان فارسى، قطع وزيرى، جلد شوميزى
بهمراه فهرست واژه هاى اوستايى كه در اين نامه آمده است و فهرست واژه هاى پهلوى كه در بخش نخست (گاثاها) و اين نامه آمده است.
چاپ نخستين ١٣٣٦ از انتشارات انجمن ايرانشناسى

شناسنامه ى كتاب برابر نسخه ى اصلى آمده است، تا براى بدست آوردنش از كتابخانه ها سودمند افتد.


یادداشت های گاثاها

از ديباچه كتاب:

به نام مزدا
... بخش دوم (يادداشتهاى گاتها) همين نامه است كه بدسترس خوانندگان ارجمند گذاشته ميشود و آن داراى دو هزار و پانصد و هشتاد و شش(٢٥٨٦) يادداشت است. شمارهايى كه در سر بسيارى از واژه هاى اوستايى، در بخش نخست ديده ميشود، بهمين يادداشتهاى دوم برميگردد.
...در اين نامه دو هزار و پانصد و هشتاد و شش (٢٥٨٦) واژه اوستايى و پانصد و هفتاد (٥٧٠) واژه پهلوى گراور شده است و يكصد و دو (١٠٢) واژه پارسى باستان در فهرست آمده است.
همچنين از اين نامه چهارصد و سى و هشت (٤٣٨) واژه برگزيده فارسى فهرست شده است.
اميد است اين فهرست چهارگانه خود نمونه كوچكى باشد در آينده از براى فرهنگ اوستايى - پارسى باستان - پهلوى و فارسى.
در پايان بايد گفته شود، اگر بخواست خداوند، بتوانم كار گزارش اوستا را در ده جلد بپايان برسانم، باز نمونه کوچک و ناچيزى است از دين كهنسال و بزرگ نياكان ما.
مزديسنا در ميان دينهاى بزرگ روى زمين، در تاريخ اديان پايه ارجمندى دارد، گذشته از اينكه با كيش هندوان پيوستگى ديرين دارد، در دينهاى بزرگ چون بودايى ( فرقه بودايى شمالى: مهايانه Mahâyâna ) و يهودى و عيسوى و اسلام كم و بيش نفوذ آن ديده ميشود، اين است كه اوستا نزد دانشمندان جهان بسيار پر ارزش است، بويژه نزد ما ايرانيان بايد گرامى باشد زيرا يكى از كهنترين گويشهاى سرزمين ما در همين نامه بجاى مانده و نمودار آيين پاک و فرهنگ سالخورده نياكان ماست.

پورداود
تهران، مهرگان٢٥٦٩ مادى=١٠مهرماه١٣٣٦ خورشيدى

انجمن ايرانشناسى.


پيشنهاد كتاب: يشت ها، بخش دوم

یشت ها، بخش دوم
پيشنهاد كتاب: يشت ها، بخش دوم

يشت ها
گزارش: پورداود
بخش دوم
بكوشش دكتر بهرام فره وشى، استاد دانشگاه تهران
چاپ سوم، تهران ٢٥٣٦ شاهنشاهى
انتشارات دانشگاه تهران
شماره ١٦٣٨- شماره مسلسل ٢٠٤٨
٣٥٩ صفحه بزبان فارسى و ١٤١ صفحه بزبان اوستايى، بهمراه فرهنگ لغات اوستا و فهرست برخى از لغات جلد اول و دوم و فهرست اسامى قبايل و اشخاص و كتب و اماكن و بلاد جلد اول و دوم، قطع وزيرى، جلد شوميزى
چاپ هاى ديگر:
چاپ اول: سال ١٣٠٧ خورشيدى انجمن زرتشتيان ايران و انجمن ايران ليگ بمبئى
چاپ دوم: تهران سال ١٣٤٧ خورشيدى كتابفروشى طهورى

شناسنامه ى كتاب برابر نسخه ى اصلى آمده است، تا براى بدست آوردنش از كتابخانه ها سودمند افتد.

فهرست مندرجات

كتابهائى كه استفاده شده است/٢-٦
دين دبيره(الفباى زند)/٦-٩
ديباچه
سبب تأليف و طرز نگارش اين نامه/١١-١٥
برخى از مورخين قديم و جديد كه در تأليفات خود راجع بايران بيطرف نيستند/١٥-١٧
تحصيلات اوستائى در ايران و فوائد آن/١٨-٢٠
بيداد عربها در ايران و اتلاف كُتب و آثار تمدّن ايرانيان بدست آنان/٢٠-٢٤
مقدمه فروردين يشت/٢٥-٢٧
گَئويِمَ (يكى از رُقباى زرتشت)/٢٨-٤٠
بودا/٢٩-٣٠
ايرانيان بودا كيش كه كتب دينى بودائى نوشته اند/٣٠-٣٢
نوبهار بلخ و آل برمک/٣٢-٣٤
ذكر آثار مقدس بودائى در تاريخ قديم ايران/٣٤-٣٦
كلمات شمن و بت/٣٦-٣٧
استعمال كلمه بوئيتى=بُت در اوستا/٣٧-٤٠
كيومرث(گيومرد=گلشاه=گرشاه=پادشاه گوه)نخستين بشر/٤١-٤٥
زو پسر تهماسب و پدر گرشاسب/٤٤-٤٩
مندرجات دينكرد نقل از دوازدهمين نسک اوستاى عهد ساسانيان راجع به پيشداديان و كيانيان/٤٦-٤٧
منوچهر/٥٠-٥٢
توران،سلم،سائينى،داهى/٥٢-٥٨
تفسير فروردين يشت/٥٩-١١١
پوريوتكيشان،نبانزديشتان(نخستين آموزگاران كيش و پيامبران و نياكان و دانايان)/٥٩
طبقات پنجگانه جانوران/٦١-٦٢
مديوماه،پسر عموى زرتشت/٨٠
شش تن از نخستين پيروان زرتشت/٨١
ايسدواستر،اروتدنر،خورشيدچهر:سه پسران زرتشت/٨٣
چند تن از پسران كى گشتاسب/٨٥
اسفنديار،نستور،گرزم/٨٧
فرشوشتر و جاماسب/٨٨
استوت اِرِتَ=سوشيانت:آخرين موعود زرتشتى/٩١
سپيتى، اِرِزْراسپ دو تن از پارسايان مازندران/٩٦
شش تن از ياوران سوشيانت/١٠٠
هوشيدر، هوشيدرماه، استوت اِرِتَ: سه موعود مزديسنا/١٠٠-١٠٢
هووى دختر فرشوشتر و زن زرتشت/١٠٥
فرِن، ثريتى، پوروچيست: سه دختران زرتشت/١٠٥-١٠٦
مادرهاى سه موعود مزديسنا/١٠٨
ايزد بهرام/١١٢-١١٩
اندرا Indra پروردگار برهمنى و اندر: ديو مزديسنى/١١٤-١١٥
تجزيه بهرام يشت/١١٧-١١٩
تفسير بهرام يشت/١٢٠-١٣٣
ويو=اندرواى(ايزد هوا)/١٣٤-١٣٧
ايزد رام/١٣٤-١٣٥
ايزد باد/١٣٥-١٣٦
تهمورث/١٣٨-١٤٤
تفسير رام يشت/١٤٥-١٥٦
بغ/١٤٥
چيستا=دانش/١٥٧-١٥٨
دين/١٥٩-١٦٦
دين از قواى پنجگانه باطنى انسان است/١٦٠-١٦٢
مجسم شدن دين(وجدان) در روز قيامت/١٦٢-١٦٥
هادخت نسک/١٦٥-١٦٦
تفسير فصل دوم هادُخت نسک/١٦٧-١٧١
جنوب در مزديسنا محل فروغ و فردوس و شمال مسكن اهريمن و ديوها و محل دوزخ است/١٦٨
سنّ پانزده سالگى/١٦٨
پندار نيک و گفتار نيک و كردار نيک سه طبقه بهشت و پندار زشت و گفتار زشت و كردار زشت سه طبقه دوزخ ناميده شده است/١٧٠
خلاصه فصل سوم هادُخت نسک/١٧١-١٧٣
تفسير دين يشت/١٧٤-١٧٨
رخش رستم و شبديز خسرو پرويز/١٧٦
ايزد ارت(اشى)/١٧٩-١٨٥
پارندى: يكى از ياران فرشته توانگرى ارت ميباشد/١٨٢-١٨٣
آدا پاداش اُخروى و اسم ديگر ارت است/١٨٣
تجزيه ارت يشت/١٨٣-١٨٥
تفسير ارت يشت/١٨٦-٢٠٠
ارث، رسستات دو تن از فرشتگان/١٨٦
ايزد اشتاد/٢٠١-٢٠٣
تفسير اشتاد يشت/٢٠٤-٢٠٦
كيانيان/٢٠٧-٢٨٨
مقدمه، راجع بسلسله كيانى/٢٠٧-٢١٨
مندرجات كتاب هشتم دينكرد راجع بدوازدهمين نسک اوستاى عهد ساسانيان/٢٠٩-٢١٠
مندرجات كتاب التنبيه و الاشراف راجع باوستا/٢١٠-٢١١
مندرجات كتاب هفتم دينكرد در خصوص پادشاهان پيشدادى و كيانى/٢١٢
سلسله كيانيان ربطى بسلسله تاريخى هخامنشيان ندارد/٢١٣-٢١٦
ماد(مد)/٢١٦-٢١٨
كى/٢١٨-٢٢٢
كيقباد/٢٢٢-٢٢٧
كى اپيوه، كى ويارش، كى پشين، كى آرش/٢٢٤-٢٢٧
كيكاوس/٢٢٧-٢٣٧
هاماوارن=يمنَ/٢٢٨-٢٢٩
سياوش و سودابه و فرنگيس و پيران/٢٣١-٢٣٤
اُشنر وزير كيكاوس/٢٣٦-٢٣٧
كيخسرو/٢٣٧-٢٦٤
آتشكده آذرگشسب در شهر شيز/٢٣٩-٢٥٢
شپيگان و دژ نپشت/٢٤٨
ذكر اسم كيخسرو در اوستا/٢٥٦-٢٦٠
كيخسرو و كورش مربوط بهم نيستند/٢٦١-٢٦٤
كى لهراسب/٢٦٤-٢٦٧
كى گشتاسب/٢٦٧-٢٨٤
ويشتاسپ يشت/٢٧١-٢٧٢
نوذريان/٢٧٢-٢٧٣
ارجاسب و برادرش اندريمان/٢٢٣
كسان و بستگان گشتاسب/٢٧٤-٢٧٦
جنگ دينى ايرانيان و تورانيان بنا بمندرجات شاهنامه/٢٧٧
زرتشت و كلمات هيربد و رد/٢٧٩-٢٨١
كوه (مد و فرياد)/٢٨١-٢٨٢
اسفنديار/٢٨٢-٢٨٣
زمان زرتشت معاصر كى گشتاسب/٢٨٣-٢٨٤
بهمن، هماى، دارا، دارا پسر دارا، اسكندر/٢٨٤-٢٨٧
كوه نفشت نقل از نزهته القلوب/٢٨٧
سلسله كيانيان/٢٨٨
هامون/٢٨٩-٣٠٢
درياچه هامون و درياچه اُرميه/٢٨٩-٢٩٠
سيستان/٢٩١-٢٩٦
رود هيرمند/٢٩٧-٢٩٨
سوشيانت/٢٩٩-٣٠٢
فرّ/٣٠٣-٣٢٢
زمين/٣٠٣-٣٠٧
كوه/٣٠٧-٣٠٩
كيان يشت=زامياد يشت/٣٠٩
فرّ جزء اسامى اشخاص و بلاد در قديم/٣٠٩-٣١٤
فرّ فروغى است ايزدى كه بخاصان بخشيده ميشود/٣١٤-٣١٥
فرّ ايرانى و فرّ كيانى/٣١٥
مندرجات زامياد يشت/٣١٦-٣٢١
فرّ اهورامزدا و امشاسپندان و پادشاهان پيشدادى/٣١٦
فرّ جمشيد/٣١٦-٣١٧
وارِغَن، عقاب، شاهين(نقش علم ايران قديم)/٣١٧-٣١٩
نامورانى كه پس از گرشاسب آخرين شهريار پيشدادى بفرّ رسيدند/٣١٩-٣٢٠
فرّ زرتشت/٣٢٠-٣٢١
نسخ خطى قديم زامياد يشت و ترجمه هاى مستشرقين/٣٢٣-٣٥١
كوه اوشيدرن/٣٢٣-٣٢٤
كوه البرز/٣٢٤
اسامى ساير كوهها در هشت فقره اولى زامياد يشت و توضيحات آنها/٣٢٤-٣٣١
طبقات سه گانه پيشوايان و رزميان و برزيگران در ايران قديم/٣٣١
رستاخيز/٣٣٢
اسامى رودهائى كه بدرياچه هامون ميريزد و توضيحات آنها/٣٤٤-٣٤٥
هوم/٣٥٢
تفسير هوم يشت/٣٥٣-٣٥٤
ونند/٣٥٥-٣٥٧
اسامى ستارگان در اوستا/٣٥٥-٣٥٦
اسامى حشرات(خرفستران)در اوستا/٣٥٦-٣٥٧
تفسير ونند يشت/٣٥٨
متن اوستايى فروردين يشت/٣٦٠-٤٠٢
متن اوستايى بهرام يشت/٤٠٢-٤١٩
متن اوستايى رام يشت/٤٢٠-٤٣٤
متن اوستايى دين يشت/٤٣٤-٤٣٩
متن اوستايى اشى يشت/٤٣٩-٤٥٣
متن اوستايى اشتاد يشت/٤٥٤-٤٥٦
متن اوستايى زامياد يشت/٤٥٧-٤٨٠
متن اوستايى هوم يشت/٤٨٠-٤٨٢
متن اوستايى ونند يشت/٤٨٢-٤٨٤
متن اوستايى هادخت نسک/٤٨٥-٤٩٩
فرهنگ واژه هاى اوستايى/٥٠١-٥٢٧
فهرست برخى از واژه هاى جلد اول و دوم/٥٢٨-٥٣٠
فهرست نامهاى قبيله ها و كسان و كتاب ها و جايها در جلد اول و دوم/٥٣١-٥٤٥

انجمن ايرانشناسى.