۱۳۹۳ تیر ۱۳, جمعه

تشتر، فرشته باران

تشتر در اوستا تيشترّيه tištrya و در پهلوى تيشتر tištar و در فارسى تشتر گوئيم.
تشترّينى tištryēinī اسم جمع ستارگان نزدیک به تشتر ميباشد.ن٢ص٣٢٤ ‏
دانشمندان اروپا تشتر را همان سيريوسSiriusنوشته اند،ابدا مناسبتى ندارد كه آنرا بعطارد يا مركورMercureترجمه و تير را با تشتر يكى بدانيم.ن٢ص٣٢٥ ‏
هرچند تشتر اوستايى در فارسى تير هم گفته ميشود، يشت هشتم اوستا معمولا به تيريشت موسوم است.. چهارمين ماه سال و روز سيزدهم هرماه كه باسم فرشته تشتر است، تيرماه و تيرروز گفته ميشود. ن٢ص٣٢٥ ‏
تشتر در فرهنگها بمعنى فرشته باران ضبط است. دو صفتى كه هميشه از براى تشتر آمده اولى رايومند(=درخشان) و دومى فرهمند(=باشكوه) ميباشد.ن٢ص٣٢٥و٣٢٦
‏در اوستا اسم چهار ستاره محفوظ مانده است، نخستين تشتر، دوم سَتويس(=ستوش satvēš)، سوم هفتورنگ، چهارم ونند، هر چهار از ثوابت ميباشند. ن٢ص٣٢٥ ‏
فرماندهى و پادشاهى هر یک از جهات چهارگانه آسمان با يكى از اين ستارگان است؛ سپهسالارى لشكريان ستارگان مشرق به تشتر سپرده شده است.. ستويس اميرالغرب سپاه مغرب است،فرماندهى كل قواى ستارگان نیک شمال با هفتورنگ است،ونند هم براى سركردگى افواج كواكب جنوب معين گرديده است. ن٢ص٣٢٧ ‏
ستويس پهلوى است،كلمه اوستائى آن سَتَوَئِسَsatavaēsaميباشد،معنى لفظى آن صدچاكر دارنده است؛ستويس در عمل بارندگى يار و همراه تشتر ميباشد.ن٢ص٣٢٧ ‏
هفتورنگ در اوستا هَپْتوايرنگَ آمده است و معنى آن دارنده هفت علامت و نشانه ميباشد؛جزءدوم اين كلمه بمعنى رنگ است در سانسكريت رنگَ ranga باشد.. ‏‏ستاره هفتورنگ هنوز در زبان ما باقى است، درلغت سازى عاميانه جزء دوم اين اسم را اورنگ پنداشته آن را بهفت تخت معنى كرده اند.. ‏بسا از آن بنات النعش يا خرس بزرگ Ursa Major هم اراده ميشود؛ بقول زمخشرى در مقدمه الادب، اين ستاره را نيز در فارسى هفت برادر گويند.ن٢ص٣٢٧و٣٢٨
‏ستاره چهارم ونند در اوستا وننت آمده است، يشت بيست و يكم كه مختصرين يشت است مختص اوست؛ در يشت مذكور از ونند بضد حشرات موذى استغاثه ميشود.. در فصل ٤٩ مينوخرد آمده است كه ونند براى محافظت دروازه و گذر البرز گماشته شده است. ن٢ص٣٢٨و٣٢٩
‏بندهش گويد:در آغاز وقتى كه خرد خبيث بضدّ خرد مقدس شروع بستيزه نمود،تشتر نيز بيارى خرد مقدس برخاست تاوظيفه خود را در بارندگى بجاى آورد.ن٢ص٣٢٩ ‏
به هنگام بارش تشتر، ديوهاى سپينچكر(spinčakr) و ديو اپوش(ديو خشكى=اَپَئوشَ) بضدّ تشتر كوشيدند، آتش وازيشته(vāzišta) از گرز تشتر شراره كشيده.. ‏سپينچكر را هلاک نمود از اين ضربت گرز،خروش بزرگى از نهاد سپينچكر برخاست،اين خروش همان است كه هنوز هم پيش از بارندگى از رعد شنيده ميشود.ن٢ص٣٣٠
 ‏یک رقيب ديگر تشتر كه در فقره ٥١ از آن اسم برده شده است، دُژيائيريا (Dužyāirya) ميباشد يعنى بدسالى يا قحطسالى. ن٢ص٣٣٣ ‏
داريوش هم از همين ديو در بيم و هراس افتاده گويد: اورمزد اين مملكت پارس را از لشكر دشمن و بدسالى (دُشى ايارا-duši iara) و دروغ نگهدارد.ن٢ص٣٣٤

                                
يشت ها - بخش نخست؛ گزارش: استاد ابراهيم پورداود


بسا شيرين و دلكش است باورهاى پاک نياكان ما، چه در اين هنگام كه از تشتر عزيز و محترم مينويسم، در سرزمينم باران ميبارد و صداى رعد بگوش ميرسد.


انجمن ايرانشناسى.