۱۳۹۳ شهریور ۹, یکشنبه

پيشنهاد كتاب: خُرده اوستا


خُرده اوستا
جزوى از نامه مينوى اوستا

تفسير و تأليف: پورداود
از سلسله انتشارات انجمن زرتشتيان ايرانى بمبئى
و
انجمن ايران ليگ بمبئى
از نفقه پشوتن ماركر
چاپ اول مهرماه ١٣١٠ خورشيدى
٢٧٤ صفحه بزبان فارسى، قطع وزيرى با جلد شوميزى

شناسنامه ى كتاب برابر نسخه ى اصلى آمده است، تا براى بدست آوردنش از كتابخانه ها سودمند افتد.

خُرده اوستا

فهرست مندرجات

كتابهائى كه استفاده شده است/٩-١٨
دين دبيره(الفباى اوستا)/١٩-٢١
ديباچه/٢٢-٢٤
خُرده اوستا/٢٥-٢٩
آذرپاد مهراسپندان (موبدان موبد ايران در عهد ساسانيان)/٣٠-٣٨
اندرزنامه آذرپاد مهراسپندان/٣٨-٤١
سرود مزديسنى/٤٢-٤٣
پِرامون يشت = اَشِمْ وُهو . . . يَتا اَهُوْ . . ./٤٤-٥٧
تفسير اَشِمْ وُهو و يتا اَهُوْ و ينگهه هاتم/٥٥-٥٦
نيرنگ كُشتى بستن/٥٨-٧٤
نيرنگ/٥٨
سُدره و كُشتى/٦٠
تفسير نيرنگ كُشتى بستن/٧٣
كتاب نيرنگستان/٧٥-٧٧
كتاب وِچر كرتِ دينيك/٧٨-٨١
سروش باژ/٨٢-٩٠
باژ و زمزمه/٨٣-٨٤
تفسير سروش باژ/٨٤
زروان = زمانه/٩١-٩٧
رساله «علماى اسلام»/٩٤-٩٦
هوشبام/٩٨-١٠٢
تفسير هوشبام/١٠٠
پنج نيايش/١٠٣-١٠٦
تفسير خورشيد نيايش/١٠٧-١١٦
تفسير مهر نيايش/١١٧-١١٩
تفسير ماه نيايش(اندرماه، پُرماه، ويشپتثَ = اوقات مختلف ماه)/١٢٠-١٢٥
تفسير اردويسور بانو نيايش(آبان نيايش)١٢٦-١٢٩
تفسير آتش بهرام نيايش (آذرفروبغ، آذر گُشسپ، آذر بُرزين مهر)/١٣٠-١٣٧
گياههاى خوشبو و بخوُر در اوستا/١٣٨-١٤٧
پنجگاه/١٤٨-١٥٢
تفسير هاونگاه(ائيريَمَنْ ايشيه = ايرمان)/١٥٣-١٥٦
تفسير رپيتوينگاه/١٥٧-١٥٩
تفسير اُزيرينگاه(مراتب هفتگانه پيشوايان دينى)/١٦٠-١٦٣
تفسير اويسروتريمگاه/١٦٤-١٧٠
تفسير اُشهينگاه/١٧١-١٧٣
كتاب اَئَوْگِمدَئچا/١٧٤-١٧٨
نريوسنگ Neryōsang دستور پارسيان در قرن دوازدهم ميلادى/١٧٩-١٨٠
همستكان = برزخ/١٨١-١٨٤
سيروزه (فرشتگان سى روز ماه)/١٨٥-١٩٠
تفسير سيروزه كوچک/١٩١-١٩٧
تفسير سيروزه بزرگ/١٩٨-٢٠٣
تقويم مزديسنا/٢٠٤-٢١٤
گهنبار (شش جشن بزرگ دينى سال)/٢١٥-٢٢٣
آفرينگان/٢٢٤-٢٢٨
آفرينگان دهمان/٢٢٩-٢٣٠
تفسير آفرينگان دهمان/٢٣١-٢٣٤
آفرينگان گاتا/٢٣٥-٢٣٧
آفرينگان گهنبار/٢٣٨-٢٤٤
آفرينگان رپيتوين/٢٤٥-٢٤٨
فرهنگ لغات اوستا/٢٤٩-٢٦٤
فرهنگ لغات پهلوى/٢٦٥-٢٦٧
فهرست برخى از لغات/٢٦٨-٢٧٠
فهرست اسامى قبايل و اشخاص و كتب و اماكن و بلاد/٢٧١-٢٧٤


ديباچه
بنام ايزد بخشنده بخشايشگر مهربان
دقيقى چار خصلت برگزيد است . . . ز گيتى از همه خوبى و زشتى
لب ياقوت رنگ و ناله چنگ . . . مى چون زنگ و كيش زرتهُشتى (دقيقى)

ستايش بجاى آورم از براى دادار اهورامزداى رايومند و فرهمند و بزرگترين و بهترين و زيباترين و اُستوارترين و خردمندترين و آراسته ترين و پاک و نيک منش و بسيار پناه دهنده، آن خرد مقدسى كه ما را بيافريد و پيكر هستى بخشيد و بپرورانيد.(يسنا١فقره١)
چو خواهى كه باشد ترا دين درست . . . بهستى دادار بگرو نخست
ز بنده نخواهد بجز راستى . . . پسندش نيايد ره كاستى (زراتشت بهرام پژدو)

درود فرستيم بفروهر زرتشت سپنتمان پاک، نخستين كسى كه نيک انديشيد و از نيكى سخن گفت و نيكى بجاى آورد(فروردين يشت فقرات٨٧-٨٨)، كسى كه سرور جسمانى و بزرگ روحانى و نخستين آموزگار دينى سراسر جهان است، كسى كه نيكخواه ترين و بهترين شهريار و رايومندترين و فرهمندترين جهانيان است، كسى كه در ميان موجودات بستايش برازنده ترين و بنيايش شايسته ترين است.(فروردين يشت فقره١٥٢)
خجسته پى و نام او زردُهشت . . . كه اهريمن بدكُنش را بكشت (دقيقى در شاهنامه)
پس از ستايش و درود چنين گويد گزارنده اين نامه مينوى ابراهيم پورداود پور باقر پور محمد حسين گيلانى كه اين كم مايه را در تفسير اين قسمت از اوستا كه نامزد است به خُرده اوستا، چنانكه در تفسير اجزاى ديگر اين كتاب مقدس، هماره تاريخ ايران و زبان فارسى نيز منظور بوده، در هر جا كه مناسب ديد وقايع تاريخى را يادآور گرديد و هر لغتى را بجاى خود كه در كتب مورخين و يا در فرهنگها تحريف شده و بسا بنابر صواب تعريف نشده اصلاح نمود و ديگر اينكه در تفسير اين نامه از تعبيرات فلسفى دورى جُست، گذشته از آنكه نگارنده از عهده آن برنميآيد، نخواست جز از نمودن معانى حقيقى فقرات بفلسفه و معانى مجازى و تعبيرات شاعرانه بپردازد و خيالات شخصى خود را بذهن خوانندگان جاى دهد. دامنه فلسفه بسيار وسيع است هر اهل فنّى بفراخور ذوق و ادراک خود معانى بسيار دلكش حكمت و عرفان از اين آيات ساده تواند استخراج نمود همينقدر كوشش نگارنده در اين بوده كه از براى صحت مطلبى اسنادى بدست دهد تا خوانندگان را راه تحقيق باز باشد و بنوبه خود كار ناقص نگارنده را تكميل كنند و آنطورى كه بايد حق اين نامه كهن سال را ادا نمايند. چون نظر لاحق درست تر از نظر سابق است، چنين اميدوار ميتوان بود كه دانشمندان ايران بهتر از نگارنده از عهده اين خدمت برآيند. در اين خدمت ناچيز خود خوانندگان را بلغات فُرس و اوستا و پهلوى و پازند و پارسى كه در اين نامه بكار آمده و نمونه اى از دامنه پهناور زبان ايران است منتقل ميسازد همچنين تقويم بسيار منبسط ايران باستان كه در سراسر اين نامه از آن سخن رفته و بهترين دليل تمدّن سرزمين ماست قابل توجه است. اگر عمرى باقى باشد پس از خرده اوستا بتفسير يسنا خواهد پرداخت اميد است كه دادار اهورامزدا خداى يگانه ايرانيان او را يارى كند و فروهر پيغمبر برگزيده اش زرتشت سپنتمان انوشه روان او را در اين كار دشوار راهنما باشد تا رفته رفته تمام اجزاى اوستا را كه نماينده اخلاق پاک نياكان نامدار و پارساى ماست بمطالعه هموطنان خود رساند و سندى از عهد سرافرازى ايران بدست دهد و فرزندان مرز و بوم وخشور پاک نژاد را بياد روزگار گذشته خوش و خرّم سازد.

اَثَ جَمياتْ يَثَ آفرينامى = بشود چنان پيش آيد چنان كه من آرزومندم.

يكى زردشت وارم آرزويست . . . كه پيشت زند را بر خوانم از بر (دقيقى)

خوشه از راستى درودنم آرزو است ... گوئى از همكنان ربودنم آرزو است
بسان ايرانيان بگاهِ ساسانيان ... زند و اوستا بدست سرودنم آرزو است
سپيده دم بيدرنگ روى بآتشكده ... راه نياكان خود نمودنم آرزو است
بندى از بندگى بستن اندر ميان ... جامه پاكى بتن فزودنم آرزو است
از سر پيمان و مهر آذر افروختن ... تيرگى اهرمن زدودنم آرزو است
خداى جان آفرين فرشتگان مهين ... پيمبر راستين ستودنم آرزو است
هميشه پندار نيک هماره كردار نيک ... هردم گفتار نيک شنودنم آرزو است
ز نامه باستان درى ز مينو جهان ... بروى ايرانيان گشودنم آرزو است

پورداود
برلين ٢٧ مهرماه ١٣١٠ = ٢٠ اكتوبر ١٩٣١ ميلادى

انجمن ايرانشناسى.