۱۳۹۳ مهر ۱۱, جمعه

جشن مهرگان


جشن مهرگان١
روز شانزدهم هرماه مخصوص بفرشته فروغ و بمهر روز موسوم است و اين روز عيدى است. بخصوصه روز مذكور در خود مهرماه جشن بسيار بزرگى است. بقول بندهش مشيا و مشيانه در چنين روزى تولّد يافتند. اين جشن را در قديم متراكانا ميگفتند، يعنى متعلق بمهر. بعد مهرگان شد و مهرجان معرب آن است. اين جشن بزرگ شش روز طول ميكشد. از روز شانزدهم شروع شده بروز بيست و يكم كه رام‌روز باشد، ختم ميگردد. روز آغاز را مهرگان عامه و روز انجام را مهرگان خاصه گويند. در ايران قديم فقط دو فصل داشتند. اول تابستان (هَمَ Hama) پس از آن زمستان (زَينَ Zayana، ازهمين كلمه است: دى). در كليه اوستا از همين دو فصل اسم برده شده است. نوروز جشن آغاز تابستان است و مهرگان جشن آغاز زمستان. بخصوصه جشن مهرگان بسيار شوخ و سرورانگيز بود. كتزياس مينويسد كه پادشاهان هخامنشى هيچ نبايستى مست شوند مگر در روز جشن مهرگان كه لباس فاخر ارغوانى پوشيده در باده‌پيمائى با ميخوارگان شركت مينمودند. مورّخ ديگر دوريس Duris مينويسد كه در اين جشن پادشاه ميرقصيد.٢ بقول استرابون Strabon خشترپاون(ساتراپ) ارمنستان در جشن مهرگان بيست‌هزار كره اسب، برسم ارمغان بدربار شاهنشاه هخامنشى ميفرستاد. اردشير بابكان و خسروانوشيروان در اين روز رخت نو بمردم مى‌بخشيدند. در بندهش آمده است كه روز مهرگان مشيا و مشيانه (آدم و حوّا) از نطفه كيومرث پديد آمدند.٣
از علماى ايرانى و عرب اخبارات زيادى در خصوص مهرجان نقل شده است. از آن جمله مذكور است كه در موقع اين جشن موبدان موبد، خوانچه‌اى كه در آن ليمو و شكر و نيلوفر و به و سيب و يک خوشه انگور سفيد و هفت دانه مورد گذاشته شده بود، زمزمه كنان (واچ گويان) نزد شاه ميآورد.۴
ابوريحان بيرونى كه در سال ۳۶۲ هجرى تولد يافت و از بزرگان علماى ايران شمرده ميشود، در كتاب معروف خود الآثارالباقيه عن‌القرون‌الخاليه، مفصلاً از عيد مهرجان صحبت ميدارد. از آن جمله مينويسد« گويند مهر كه اسم خورشيد است، در چنين روزى ظاهر شد. باين مناسبت اين روز بدو منسوب كرده‌اند. پادشاهان در اين جشن تاجى كه بشكل خورشيد و در آن دائره‌اى مانند چرخ نصب بود، بسر ميگذاشتند و گويند در اين روز فريدون به بيور اسب كه ضحاک خوانندش دست يافت. چون در چنين روزى فرشتگان از آسمان بيارى فريدون فرود آمدند، بياد آن در جشن مهرگان در سراى پادشاهان مرد دليرى ميگماشتند كه بامدادان بآواز بلند ندا ميداد، اى فرشتگان بسوى دنيا بشتابيد و جهان را از گزند اهريمنان برهانيد. و گويند خداوند در اين روز زمين را بگسترانيد و در اجساد، روان بدميد و در اين روز كره ماه كه تا آن وقت گوى تاريكى بود، از خورشيد روشنائى و نور كسب نمود. از سلمان فارسى نقل شده است كه او گفت، ما در زمان ساسانيان قائل بوديم از آنكه خداوند ياقوت را در روز نوروز از براى زينت مردمان بيافريد و زبرجد را در روز مهرجان، و اين دو روز را بر ساير ايام سال فضيلت داد، چنانكه ياقوت و زبرجد را بر ساير جواهرات. در آخرين روز اين جشن كه بيست و يكم ماه باشد، فريدون ضحاک را در كوه دباوند بزندان انداخت و خلايق را از گزند او برهانيد. لاجرم در اين روز عيد گرفتند و آفريدون مردم را امر كرد كه كُشتى بميان بندند و واج زمزمه كنند و در هنگام خوردن و آشاميدن لب از سخن فرو بندند. چون مدت استيلاى ضحاک هزار سال طول كشيد و ايرانيان خود مشاهده كردند كه ممكن است عمر انسان اين همه طولانى گردد، از اين روز ببعد دعاى خيرشان در حق يكديگر چنين بود(هزار سال بزى).
زرادشت فرمود كه آغاز و انجام جشن مهرجان در عظمت و شرافت مساوى است، پس هر دو روز را عيد بگيريد. از اين پس هرمز بن شاپور در تمام روزهاى مهرجان جشن برپا داشت. در زمن بعد پادشاهان و مردمان ايرانشهر از آغاز مهرجان تا مدت سى روز مانند نوروز عيد ميگرفتند و هر پنج روز را بيک طبقهٔ از شاهزادگان و موبدان و بزرگان و بازرگانان و رزميان و دهقانان و اهل حرفه و صنايع مخصوص نمودند».۵
ابوريحان بيرونى در كتاب ديگر خود موسوم به كتاب التفهيم‌فى‌صناعة‌التنجيم، در نسخه فارسى آن گويد «مهرجان، روز است از مهرماه و نامش مهر و اندرين روز آفريذون ظفر يافت بر بيوراسب جاذو، انک بضحاک معروف است و بكوه دنباوند باز داشت و روزها از بس مهرگانست همه جشن‌اند بر كردار آنچ از بس نوروز بوذ و ششم اين مهرگان بزرگ و رام‌روز نامست و بذين دانندش».۶
بلعمى مينويسد «آفريدون ظفر يافت و ضحاک را بگرفت و بكشت و همان روزگار تاج بر سر آفريدون نهاده، جهان بر وى سپرد و آن مهر روز بود از مهرماه و آن را مهرگان نام كردند و عيد كردند و آفريدون بملک بنشست».۷
فردوسى نيز در خصوص بر تخت نشستن فريدون گويد:
بروز خجسته بر مهر و ماه . . . بسر برنهاد آن كيانى كلاه
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
بفرمود تا آتش آفروختند . . . همه عنبر و زعفران سوختند
پرستيدن مهرگان دين اوست . . . تن آسائى و خوردن آئين اوست
كنون يادگار است از او ماه و مهر . . . بكوش و برنج ايچ منماى چهر

اين عيد باندازه‌اى بزرگ و محترم بوده كه استيلاى عرب هم نتوانست آنرا از ميان ببرد. بسا عادات و رسومات ايران در مدت غلبه و قهر مغول از دست رفت. از اشعار منوچهرى برميآيد كه در عهد سلطان مسعود غزنوى كه در سال ۴۲۱ هجرى جلوس نمود، باشكوه و جلال تمام در دربار سلطان، مثل سابق جشن مهرگان ميگرفتند. جشن مهرگان در تمام آسياى صغير نيز معمول بود و از آنجا با آئين مهر باروپا رفت كه ذكرش بيايد. جاى تعجب است كه از اين عيد باين بزرگى و شريفى در طى اخبارى كه در خصوص آئين مترا در اروپا خوانده ميشود، اسمى نيست. مستشرق دانشمند بلژيكى كومون Cumont در كتاب نفيس خود " آئين مترا " ميگويد: بدون شک جشن مهرگان كه در ممالک رُم قديم، روز ظهور خورشيد تصور ميشده و آن را Sol Natalis invicti يعنى روز ولادت خورشيد مغلوب نشدنى ميگفته‌اند، به ۲۵ دسامبر كشيده شده و بعد از نفوذ دين عيسى در اروپا روز ولادت مسيح قرار داده شده است. در انجام اين مبحث متذكر ميشويم كه در فرهنگها مهرگان بزرگ و مهرگان خُرد اسم دو مقامى است از موسيقى.



١ ملكا جشن مهرگان آمذ . . . جشن شاهان و خسروان آمذ
   خز بجاى مُلحَم و خرگاه . . . بدل باغ و بوستان آمذ
   مورد بجّاى سوسن آمد باز . . . مى بجّاى ارغوان آمذ
روذكى المعجم فى معايير اشعارالعجم ص٢٧٠

٢ Clemen, Die Griechi. u. Latein. Nachrichten über die Persische Religion S. 90
٣ رجوع شود به بندهش فصل ۱۵ چاپ يوستى yusti
۴ ونديشمان Windischmann در كتاب خود ميترا Mithra در صفحه ۵۷ در جزو اشياء خوانچه، سيسيف Sysiphe هم افزوده است. نگارنده اين كلمه را در جائى نديدم، شايد سيسنبر Sisymbrium باشد كه ميدانيم گياه مقدسى است و بندهش آن را گياه مخصوص بهرام ايزد ذكر كرده است. آن گياهى است شبيه بنعناع و خوشبو، تخم آن ريزه‌تر از تخم ريحان است. رجوع شود به بحرالجواهر و تحفة‌المؤمنين.
۵ رجوع كنيد بكتاب آثارالباقيه چاپ زاخو Sachau ص٢٢٢-٢٢۴هنوز هم دعاى هزار سال بزى معمول است، چون جشن مهرگان در ميان مسلمانان منسوخ شده، اين دعا را در جشن نوروز بعبارات ديگر بهمديگر ميگويند. تا در اين سالهاى اخير پارسيان در وقت غذا خوردن صحبت نميكردند.
۶ نقل از يک نسخه خطى كه در كتابخانه ملّى پاريس موجود است. نگارنده در اوقاتى كه لغات فارسى كتاب مذكور را استخراج ميكردم غفلت نموده شماره نسخه را ضبط نكردم.
٧ بلعمى چاپ كانپور ص۴۶


يشت‌ها - گزارش استاد ابراهيم پورداود
ن٢ص۳۹۶-۴۰۰

انجمن ايرانشناسى.
ويژه‌نامه مهرماه١٣٩٣