۱۳۹۵ فروردین ۱۲, پنجشنبه

به یاد آرتور امانوئل کریستن سن


CHRISTENSEN, ARTHUR EMANUEL; (1875-1945), Danish #orientalist, scholar of Iranian philology.

See Also / بیشتر بخوانید

The Encyclopædia Iranica, Jes P. Asmussen:


CHRISTENSEN, ARTHUR EMANUEL (b. Copenhagen 9 January 1875, d. Copenhagen 31 March 1945), Danish orientalist and scholar of Iranian philology and folklore. Apart from periods of travel and study abroad he spent his entire life in Copenhagen. He passed his secondary-school examinations (studentereksamen) in 1893 and in 1900 received from the University of Copenhagen the master’s degree in French, history, and Latin, having also studied Persian and Arabic with A. F. van Mehren, Avestan with Edvard Lehmann, Sanskrit with V. Fausbøll, and Turkish with Johannes Østrup. Even before taking his degree he had published “Rustem, den persiske Nationalhelt” (Rostam, the Persian national hero; Nord og Syd 1, 1898, pp. 316-23, 435-42) and “Fortællinger og fabler af persiske Rammeværker” (Stories and tales from Persian framing narratives; Studier fra Sprog- og Oldtidsforskning 40, 1899). more

CHRISTENSEN, ARTHUR EMANUEL; (1875-1945)


گزارش شب « آرتور کریستن سن » از شبهای مجله بخارا که در ۶ اسفندماه ۱۳۹۲ برگزار شد.

شب « آرتور کریستن سن» صد و پنجاه و سومین شب از شبهای مجله بخارا بود که با همکاری سفارت دانمارک در تهران، مؤسسه فرهنگی هنری ملت، دایره العمارف بزرگ اسلامی، بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار و گنجینه پژوهشی ایرج افشار عصر سه شنبه ۶ اسفند ماه ۱۳۹۲ در محل کانون زبان فارسی برگزار شد.

شب « آرتور کریستن سن» از شبهای مجله بخارا


بیاد آرتور امانوئل کریستنسن (Arthur Christensen) خاورشناس و ایرانشناس دانمارکی، در۳۱ مارس ۱۹۴۵ ازین جهان چشم فروبست.
CHRISTENSEN, A, L’Iran sous les Sassanide, 1944, per.tr.

۱۳۹۵ فروردین ۱, یکشنبه

جشن نوروز


ایران، وطن مقدّس ما، میهن کهنسال ما، در این جشن نوروز از درگاه بلند خداوند، رستگاری و آبادی ترا خواستاریم.
نقاشی سفره هفت سین نوروز

یگانه عید ملّی ایران، جشن نوروز بر همه ایرانیان فرخنده باد.



۱۳۹۴ اسفند ۲۸, جمعه

The Apadana and Nowruz


PERSEPOLIS, The Apadana: Gift-bearing delegations. (perhaps for celebrating , the #Persian New Year festival.)

PERSEPOLIS, The Apadana, Gift-bearing delegations for Nowruz.

PERSEPOLIS


PERSEPOLIS (=Taḵt-e Jamšid). The dynastic center of the #Achaemenid #Persian kings.


PERSEPOLIS (=Taḵt-e Jamšid)
See Also / بیشتر بخوانید

The Encyclopædia Iranica, A. Shapur Shahbazi:


PERSEPOLIS (called Taḵt-e Jamšid “Jamšid’s Throne” in Persian), the ruined monuments of the acropolis of the city of Pārsa, the dynastic center of the Achaemenid Persian kings, located in the plain of Marvdašt, some 57 km northeast of Shiraz. One of the best-known sites of the ancient world (FIGURE 1), Persepolis was registered by the UNESCO as a World Cultural Heritage in 1979. more




۱۳۹۴ اسفند ۲۳, یکشنبه

بیاد هانس هاینریش شدر


بیاد هانس هاینریش شدر ( Hans Heinrich Schaeder ) خاورشناس و ایرانشناس آلمانی، در ۱۳ مارس ۱۹۵۷ ازین جهان چشم فروبست.

SCHAEDER, HANS HEINRICH 1896-1957

See More / بیشتر بخوانید:

The Encyclopædia Iranica, Werner Sundermann:

SCHAEDER, HANS HEINRICH (b. Göttingen 31 January 1896; d. Göttingen 13 March 1957), one of the most creative, knowledgeable, and versatile of German Iranists, and taking into account his familiarity with other neighboring disciplines, from Hebraic studies to Sinology, he might have claimed to be an Orientalist in the full sense of the word. As a historian of Oriental religions and Hellenistic philosophy, he mastered this enormous field of scholarship from the Vedas and Zoroaster up to Islam. more 


۱۳۹۴ اسفند ۲۲, شنبه

Sasanian Plate with Tishtrya


Plate, Near Eastern, #Persian, #Sasanian, A.D. 225–630, 4.8cm, Silver-gilt. (below Tishtrya is the tree of life).

Sasanian Plate with Tishtrya, A.D. 225–630.

Sassanid Plate with Banquet Scene under a Tree


Plate with Banquet Scene under a Tree; Sassanid period, 4th−6th centuries, Gilded silver; Miho Museum. (Tree of Life)
Sassanid Plate with Banquet Scene under a Tree, 4th−6th.

چهارشنبه سوری؛ گزارش: استاد پورداود


آتش افروزى ايرانيان در پيشانی نوروز از آيين ديرين است و همه جشنهاى باستانى با آتش كه فروغ ايزدى است، پيشباز مى شود. آنچنانكه در اوستا آمده، فروردين (جشن نوروز) هنگامى است كه فرورهاى نياكان از براى سركشى بازماندگان از آسمان فرود آيند و ده شبانروز در خان و مان پيشين خود به سر برند. اين ده روز، همان آخرين پنجروز از آخرين ماه سال و پنجروزى است كه به سال میافزودند تا سال خورشيدى، درست داراى ۳۶۵ روز باشد. اين پنجروز را پنجه ـ پنجه دزديده ـ پنجوه ـ بهيزک (وهيچک) ـ گاه ـ اندرگاه ـ روزهاى گاتها میگفتند. ناگزير در روزی كه از براى پيش آمد آغاز سال آتش میافروختند و شادمانى میكردند، بيرون ازين ده روز نبود. شک نيست كه افتادن اين آتش افروزی به شب آخرين چهارشنبه سال، پس از اسلام است، چه ايرانيان، شنبه و آدينه نداشتند. هر يک از دوازده ماه نزد آنان بی كم و بيش سى روز بود و هر روز به نام يكى از ايزدان خوانده میشد، چون هرمزدروز ـ بهمن روز ـ ارديبهشت روز و جز اينها. روز چهارشنبه يا يوم الارباع نزد عربها روز شوم و نحسى است. جاحظ در المحاسن والاضداد آورده « والاربعاء يوم ضنک و نحس ».(۱) شعر منوچهرى گوياى همين روزتنگى (ضنک) و سختى و شومى است:

چهارشنبه كه روز بلاست باده بخور / بساتكين مى خور تا به عافيت گذرد

آتش افروزى در جشن چهارشنبه سوری

اين است كه ايرانيان آيين آتش افروزى پايان سال خود را به شب آخرين چهارشنبه انداختند تا با پيش آمد سال نو از آسیب روز پليدى چون چهارشنبه بركنار مانند.
در كهنترين جايى كه از آتش افروزى سورى ياد شده، در تاريخ بخاراست، تأليف ابوجعفر نرشخی (۳۴۸-۲۸۶) اين كتاب را ابونصر احمد بن محمد بن نصرالقباوى در سال ۵۷۲ از عربى بفارسى گردانيده است.
درباره جشن سورى گويد: « وچون امير سديد منصور بن نوح بملک بنشست، اندر ماه شوال سال بسيصد و پنجاه بجوى موليان، فرمود تا آن سرايها را ديگر بار عمارت كردند و هر چه هلاک و ضايع شده بود، بهتر از آن بحاصل (كردند). آنگاه امير سديد (بسراى) بنشست. [هنوز] سال تمام نشده بود كه چون شب سورى چنانكه عادت قديم است، آتشى عظيم افروختند. پاره آتش بجست و سقف سراى درگرفت و ديگر باره جملهٔ سراى بسوخت و امير سديد هم در شب بجوى موليان رفت...»(۲)
چنانكه ديده میشود، در سخن از آتش افروزى شب سورى گفته شده «عادت قديم است» ديگر اينكه گفته شده «شب سورى» بدون چهارشنبه. شک نيست كه اين آتش افروزى در پايان سال، همان جشن چهارشنبه سورى كنونى است.
ازينكه اين جشن در سه شنبه شب گرفته میشود، ازينرو است كه نزد ايرانيان، چنانكه نزد بسيارى از گروه معروف به هند و اروپايى، شب پيش از روز بشمار میرود.(۳) بسا در اوستا گفته شده: در هنگام سه شب يا در هنگام نُه شب به جاى سه روز و نُه روز. در آتش بهرام نيايش در پارهٔ ۱۶ آمده:
« بشود كه رمه اى از چارپايان از آنِ تو شود و گروهى از مردان، بشود كه از منش ورزيده و از زندگى ورزيده برخوردار شوى، بشود شاد زندگى كنى به شبهايى كه خواهى زيست »
در فروردين يشت پارهٔ ۴۹ آمده: «فرورهاى نيک تواناى پاكان در هنگام (جشن گهنبار) همسپتمدم از آرامگاهان خود بسوى زمين فرود آيند و ده شب پى در پى از براى آگاهى يافتن از بازماندگان درينجا بسر برند».

شنبه يا شنبد
به فال نيک و بروز مبارک شنبد / نبيد گير و مده روزگار خويش به بد
منوچهرى

يک واژه بابلى است به دستيارى تازيان به ايران رسيده است. آنچنان كه در آغاز گفتم، نزد ايرانيان، ماه به چهار هفته بخش نمیشده. شباتو Shabbatu كه در عربى، سبت شده، روز پانزدهم (پرماه) و روز آسايش بود.(۴)
اما سورى كه بجاى جشن بكار رفته، باين واژه چندين بار در اوستا بر میخوريم: سوئير Suirya و بمعنى چاشت بكار رفته در پهلوى و پارسى بمعنى مهمانى بزرگ گرفته شده:

در سور جهان شدم وليكن / بس لاغر بازگشتم از سور
زين سور ز من بسى بتر رفت / اسكندر و اردشير و شاپور
گر تو سوى سور میروى رو / روزت خوش باد و سعى مشكور
ناصرخسرو

سورناى، نايى است كه در مهمانى و عروسى نوازند.
در پايان بايد يادآور شد: در جشن چهارشنبه سورى از روى شعلهٔ آتش جستن و ناسزايى چون سرخى تو از من و زردى من از تو گفتن از روزگارانى است كه ديگر ايرانيان مانند نياكان خود، آتش را نمايندهٔ فروغ ايزدى نمیدانستند، آنچنانكه در آتش افروزى جشن سده كه بگفتهٔ گروهى از پيشينيان، پرندگان و چارپايان را به قير و نفت اندوده، آتش میزدند، از روزگاران پس از اسلام است.(۵)

پاورقی

۱) المحاسن والاضداد، مصر ۱۳۵۰ص۲۷۷
۲) تاريخ بخارا، به اهتمام مدرس رضوى، تهران، ص۳۲
۳) Ostiranische Kultur. Von with, Geiger, Erlangen 1882, 2. 3. 315.
۴) نگاه كنيد بجلد اول يشتها، ص۷۹
۵) جشن سده، نشريهٔ انجمن ايرانشناسى، تهران، ۱۳۲۴ص۲۲

گفتار دوازدهم از کتاب «آناهيتا»، پنجاه گفتار پورداود، بکوشش مرتضی گرجی، تهران ۱۳۴۱ ص۷۳-۷۵

نشریۀ ایرانشناسی.
اسفندماه ۱۳۹۴ خورشیدی


۱۳۹۴ اسفند ۱۸, سه‌شنبه

به‌ یاد ایرج افشار


به‌ یاد ایرج افشار ( Iraj Afshar ) پژوهشگر، ایران‌شناس و کتاب‌شناس ایرانی، در ۱۸ اسفندماه ۱۳۸۹ بسوی بهشت برین گرایید.

Iraj Afshar (1925-2011)