- ز شهريورت باد فتح و ظفر / بزرگى و تخت و كلاه و كمر (فردوسى) #شاهنامه #شهریور
- شهریور (= خشتر وَئيريه Xšathra Vairya)؛ گزارش: استاد پورداود. ن٢ص٩٢و٩٣ #پورداود #شهریور http://bit.ly/1h6ECFW
- Xšathra Vairya (=Shahrivar or Šahrewar), one of the seven great Aməša Spəntas of #Zoroastrianism, meaning the 'Divine kingdom or dominion'.
|
تصویر یک سکۀ کوشانی که نام «شهریور» در آن به خط و زبان بلخی آمده است.
[ یشت ها، بخش نخست گزارش استاد پورداود ص ۹۲-۹۳]
ز شهريورت باد فتح و ظفر / بزرگى و تخت و كلاه و كمر (فردوسى)
در اوستا خشتر وَئيريه Xšathra Vairya، در پهلوى خشتريور و در فارسى شهريور يا شهرير گوئيم.(۱)
جزء اول اين كلمه بمعنى سلطنت و مملكت است. باین معنی در خطوط میخی هخامنشیان بسیار استعمال شدهاست. کلمه شهر که امروز در فارسی بجای بلدة عربی است از خشتر آمدهاست. در قدیم نیز از خود کلمه شهر، مملکت اراده میشده است. میگفتند ایرانشهر یعنی کشور ایران.(۲) در کلمه شهریار تاکنون معنی اصلی محفوظ ماند چه آن بمعنی پادشاه مملکت است. جزءدومى اين كلمه صفت است بمعنى آرزوشده. از ور var مشتق است در خطوط ميخى و گاتها و اوستا بمعنى انتخاب نمودن و برگزيدن و گرويدن بسيار استعمال شدهاست. در پهلوى واور و در فارسى باور گرديد.
شهريور را بكشورِ آرزوشده يا سلطنتِ مطلوبه ميتوان ترجمه نمود. بسا در اوستا از شهريور، كشور جاودانى اهورامزدا، سرزمين فنا ناپذير و بهشت برين اراده گرديدهاست، در آنجائیکه مقام خود اهورا و فرشتگان است. انسان باید چنان زندگانی بسر برد که پس از مرگ شایسته این مملکت گردد. شهريور در عالم روحانى نماينده سلطنت ايزدى و فر و اقتدار خداوند است. در جهان مادّى پاسبان فلزّات است. از اوست فر و فيروزى پادشاهان دادگر. چون نگهبانى فلزّات با اوست از اين رو او را دستگير فقراء و فرشته رحم و مروّت خواندند.(۳) گاهى هم در اوستا از كلمه شهريور فلزّ اراده شدهاست.(۴) در كتاب روايت ضبط است كه شهريور آزرده و دلتنگ ميشود از كسيكه سيم و زر را بد بكار اندازد يا بگذارد كه زنگ زند. ششمين ماه سال و چهارمين روز ماه موسوم است به شهريور، روز شهريور در شهريورماه، جشنى بوده موسوم به شهريورگان، بنا بقولى آنرا نيز آذرجشن ميگفتند.(۵) بقول بُندهش، ريحان (شاسپرغم Basilicum) مختص بشهريور است.(۶) ايزد مهر، ايزد آسمان از ياران و همكاران شهريور شمرده ميشوند. ديو سئورو sauru كه بقول بندهش ديو سلطنت بد و آشوب و مستى است، رقيب و دشمن بزرگ شهريور است.(۷)
پاورقی
(۱) چو در روز شهریر آمد به شهر / ز شادی همه شهر را داد بهر لبیبی (فرهنگ انجمن آرای ناصری)
(۲) از آفریدون که جبّاران پارسیان بودهاست حکایت کنند که زمین را بسه بخش کرده بمیان سه فرزند خویش. پاره مشرقی که اندرو ترک و چین است پسرش را داد توژ، پارهٔ مغربی که اندرو روم است پسرش را داد سلم و پاره میانکی که ایرانشهر است پسرش را داد ایرج. ابوریحان بیرونی التفهیم فی صناعة التنجيم و رجوع كنيد به معجم البلدان ياقوت حموى.
(۳) رجوع کنید به سی روزه فقره۴
(۴) رجوع کنید به فرگرد نهم وندیداد فقره۱۰
(۵) آثارالباقیه (ابوریحان بیرونی) چاپ پروفسور زاخو Sachau ص۲۲۱
(۶) بندهش Bundehesh von Justi Cap. xxvii.
(۷) سَئورو Sauru در پهلوى ساور و در فارسى ساول ميباشد.
متن اصلی یادداشت از [ یشت ها، بخش نخست گزارش استاد پورداود ص ۹۲-۹۳]
تصویر از ویکیپدیای انگلیسی، مدخل Kshatra Vairya
برای آگاهی بیشتر دربارۀ واژۀ «شهریور» به صفحۀ مربوط به این امشاسپند در دانشنامۀ ایرانیکا مراجعه فرمایید:
The Encyclopædia Iranica, William W. Malandra:
ŠAHREWAR, name of one of the Amahraspandān (see AMƎŠA SPƎNTA) in Zoroastrianism. This is the Middle Persian form of the name deriving from Av. Xšaθra Vairya, meaning literally “dominion to be chosen” and more freely “choice/desirable/best dominion.”...
نشریۀ ايرانشناسى.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر