هفتادمين سالروز تأسیس انجمن ايرانشناسى در ۶ مهرماه ۱۳۲۴ بدست استاد #پورداود، فرخنده باد. درود بروان پاک او و هرچه باشكوهتر باد نام و یاد او.
https://twitter.com/iranologyscty/status/648291012629008384?s=20
هفتادمين سالروز تأسیس انجمن ايرانشناسى در ۶ مهرماه ۱۳۲۴ بدست استاد #پورداود، فرخنده باد. درود بروان پاک او و هرچه باشكوهتر باد نام و یاد او.
https://twitter.com/iranologyscty/status/648291012629008384?s=20
آقای دکتر ذبیحالله صفا |
1323 CE Mihraban Kaikhusraw Vendidad in Avestan and PahlaviBritish Library MS Avestan 4, folios 265v-266r: Chapter 19, verses 6-9 |
MITHRA (=Vedic:Mitra, Avestan:Miθra); The name of the Indo-Iranian god. #Iran #India #Iranica http://iranicaonline.org/articles/mithra
MITHRA |
Goblet decorated with a frieze of birds, 21.01cm, ca. early 4000 B.C.#Prehistoric Site, Tepe #Sialk,#Iran.(metmuseum)
Goblet, ca. early 4000 B.C., Tepe Sialk, Iran. |
https://twitter.com/iranologyscty/status/646074088511836160?s=20
#جشن گهنبار "پتیه شهیم" ( = Paitišhahya) در شهریورماه و انیران روز (۳۰) میباشد. یعنی دانهآور؛ از آن وقتی اراده شده که گندم رسیده و خرمن بدست میآید.
عید معروف عیسویان "عیدالخمسین" ( = Pentecôte) كه ۵۰ روز پس از عید فِصح میآید، اساساً مانند "پتیه شهیم" #جشن سرخرمن بوده، بعدها جشن دینی شده است.
در آغاز فصل ۲۵ بُندهش آمده است: « آفرینش جهان از من (اهورامزدا) در ۳۶۵ روز که ۶ گهنبار سال باشد، انجام گرفت.» در گهنبار سوم ( = پتیه شهیم ) زمین آفریده شد. #پورداود
GĀHĀNBĀR; Middle #Persian name for the feasts held at the end of each of the six seasons of the #Zoroastrian year. http://flip.it/93ksE
Carl Eduard Sachau (1845–17 Sept. 1930) was a #German #orientalist. He was an expert on #Persian polymath BĪRŪNĪ, ABŪ RAYḤĀN (=Al-Biruni).
Works by or about Eduard Sachau at Internet Archive. http://flip.it/y0P2k
https://twitter.com/iranologyscty/status/644301510520627200?s=20
https://twitter.com/iranologyscty/status/644302418742652929?s=20
نذر و وقف یک سازه در تاریخ چگونه مسافرت و بازرگانی را در دنیای قدیم رونق میداد
آمنه ابراهیمی: تسهیل عبور و مرور و بازرگانی در راهها یکی از مهمترین انگیزههای پلسازی بر فراز درهها و رودها بوده است؛ انگیزهای که در پیوند با اندیشههای خیرخواهانه و نیکوکارانه مردم ایران، یک کلیت معنادار را در برمیسازد و پازل تاریخی روحیات جوانمردانه و یاریگرانه مردم را در گذر تاریخ ایران کامل میکند. منابع ادبی در میان متنهایی که میتوان این نوع تاریخ مردم را در لابهلای برگهایش جست، جایگاهی مهم دارد. داستانها و افسانههای مردمی در این میانه میتواند در درک اینگونه از تاریخ سودمند آید. نمونههایی از نیتهای خیرخواهانه پلسازان را اینجا با تکیه بر داستانها و افسانههایی میآوریم که بنمایهای از واقعیت تاریخی را در خود دارند.
داستانی که میرنوروز از نذر شاپور یکم نقل میکند
شاعرانی بسیار در تاریخ ایران زیستهاند که گاه چندان مطرح نبودهاند. اما بنا به نظرگاهشان و بازتاب روح زمانه، افکار و داستانها و افسانههای روزگار، آثاری درخور توجه ارایه کردهاند که از منظر تاریخ اجتماعی و فرهنگی برایمان اهمیتی بسیار دارند. میرنوروز، شاعر لرستانی دوران شاه تهماسب دوم، یکی از آنها است که داستانی از نذر ساخت پلدختر در نزدیکی شوشتر توسط شاپور یکم ساسانی سروده است. در این داستان که غرور شاهانه شاپور یکم نقد میشود، میخوانیم که وی در جامه سفارت به روم میرود، دستگیر میشود و سپس به یاری دختر قیصر روم نجات مییابد. زمانیکه او در بند است نذر میکند در صورت آزادی چهل مناره و چهار صد پل بنا کند. شاعر با جانبخشی ویژه به پلدختر، از زبان پل میسراید «اول این عالی بنا را کرد بنیاد/ تا باو جم سرکشید و گشتم آباد ... از سکندر صولتان، دارا نژادان/ جمع گشتی زیر سقفم
بامدادان ... ناز یمن آن دو شاه آسمانجاه/ کار من شد ساخته یکسال و شش ماه ... چند سالی معبر خلق جهان بیم/ شاهراه صیدگاه خسروان بیم... بعد از آن در دولت نوشیروانی/ پیریم را داد و از نوجوانی... در زمان هرمز و بهرام چوبین/ باژ من بودی خراج چین و ماچین ... بودهام در عهد خسرو نیز معمور/ تا شد از آتشپرستی آتشش کور ... سعد وقاص آمد و بر من گذر کرد/ خوان و آتشخوانه را زیر و زبر کرد ... شد لوای دولت اسلام مرفوع/ رایت بخت کیانی گشت مقطوع». شاعر پس از این موارد با اشاره به این پل که در گذر زمان فرسوده میشود و در انبوه رخدادهای تاریخی و هجومهای سخت، آسیب میبیند، به این مسأله نیز اشاره میکند که در دنیا چیزی پا برجای نمیماند. او سپس اخلاق غرورآمیز شاپور را بر تخت سلطنت نقد کرده، مخاطب را به بیوفایی دنیا و بیفایدهبودن مادیگرایی متوجه میسازد. میرنوروز در ابیات پایانی، خود را خطاب قرار میدهد که اگر از غرور دست برداری میتوانی به کربلا مشرف شوی. او بدینسان با فانی دانستن دنیا، بهگونهای، تنها برجای ماندن نام نیک را از سر نیت خالصانه و اخلاق انسانی مهم میداند.
تصویر عطار از نیت خالصانه یک واقف زرتشتی
عطار در جایی داستانی از زمان غزنویان را روایت میکند که نیت خالصانه و کوشش پیگیرانه فردی زرتشتی را بیانگر است؛ فردی که دارایی خود را بر ساختن پلی وقف کرده است. به روایت عطار، آن فرد در برابر پیشنهاد سلطان محمود غزنوی که میخواهد وقف پل را به شیوهای به خود انتقال دهد و به اندازه هزینه پل حاضر است زر بدهد تا آن را بخرد، میگوید «زبان بگشاد آن گبر آشکاره/ که گر شخصم کند شه پارهپاره... نه بفروشم، نه زر بستانم این را/ که این بنیاد کردم بهر دین را ... شهش محبوس کرد و در عذابش/ نه نانی داد در زندان نه آبش... به آخر چون عذاب از حد برون شد/ دل آن گبر خاک افتاد و خون شد ... به شه پیغام داد و گفت برخیز/ درآور پای این ساعت به شبدیز ... یکی استاد با خود بر گرامی/ که این پل را کند قیمت تمامی». شاه از این پیشنهاد خوشحال و به سوی پل روانه میشود. مردمی بسیار گرد میآیند و گبر را بر سر پل میآورند. گبر خود را به آب رود پرت میکند و البته پیش از آن میگوید که شاها اکنون تو قیمت این پل را خواهی دید. گبر بدین ترتیب جان میبازد و عطار در ادامه میسراید «در آب افکند خویش آتشپرستی/ که تا در دین وی ناید شکستی ... ولی تو در مسلمانی چنانی/ که بربودهست آبت جاودانی ... چو گبری بیش دارد از تو این سوز/ مسلمانی پس از گبری بیاموز». پیام اصلی این روایت را گرچه میتوان گونهای تردید در دین محمود غزنوی و فاصله اسلام واقعی و عمل او دانست اما باتوجهبه اینکه یک فرد زرتشتی بهعنوان دینداری راسخ، در جایگاه واقف معرفی میشود میتوان اینگونه دریافت که زرتشتیان آن زمان با آنکه در اقلیت بودهاند در نیتهای خیرخواهانه و انجام کار نیک، همچون وقف پل، نقش داشتهاند».
تیتی خانم عمه شاه عباس پل وقف میکند
از آنجا که سهولت رفتوآمدها در گذشته به وجود کاروانسرا و نیز پلهای ارتباطی وابسته بوده است، شاهد آنیم که در دوره صفوی، تیتی خانم عمه شاهعباس به پیروی از نهضت کاروانسراسازی که برادرزادهاش در سراسر ایران پیگرفته بود، هم یک کاروانسرا و هم پلی را به نام خود ساخته و وقف کرده است. او که مقبرهاش در روستای شکاکم لاهیجان جای دارد، با وقفیات خود، زمینه آسایش رفتوآمد مردم را در مناطق صعبالعبور و گذر از رودخانه فراهم آورده است. رضا افهمی در مقالهای با عنوان «پل- سکونتگاه» به نکتهای قابل توجه درباره این پل اشاره میکند «نشان از تکامل بسیار مهمی در نگاه به پل بهعنوان مکان سکونت دارد. در هر دو اتاق احداث شده برای این پل نهتنها به ویژگیهای سرپناه توجه شده است، بلکه اتاقهای احداث شده دارای ایوانهایی در بخش ورودی جداره شرقی و غربی بودهاند تا امکان استفاده از دید و منظره محل اطراق نیز برای افراد فراهم باشد. این امر به احتمال زیاد از دوره تیموری تا دوره صفوی نقطه تکاملی خود را پیموده است». جالب توجه است که نام تیتی خانم در داستانهای عامیانه مردم نوار ساحلی شمال ایران جایگاهی ویژه دارد و نمونه زنی است که با ظلم میستیزد و پیروز میشود.
پلسازی در کنار کاروانسراسازی در روزگار گذشته میتوانسته شبکه راههای ارتباطی ایران را تقویت کند و افزونبر آسانسازی مسافرتهای عادی، بر رونق اقتصاد و تجارت بیفزاید. بهرهگیری از اینگونه امکانات توسط مردم، راه و رسمی ویژه نیاز داشته است. این شیوه در گذر تاریخ و در کنار گزند رخدادها میتوانست میزان مصارف و بهرهمندی مردم را تعیین کند زیرا هر سازهای که با نیت وقف ساخته میشود به نیت پاک بهرهگیرندگان از آن نیز برای بقای خود نیازمند است. در غیر این صورت با بیمهری و بیاعتنایی زودتر از همیشه به حال خود رها و آرامآرام نابود میشود؛ آنچنان که میرنوروز تا اندازهای دردمندانه از سرنوشت پلدختر در تاریخ میگوید و این سازه را در گذر زمان همچون انسان محکوم به فنا میپندارد.
این یادداشت از خانم آمنه ابراهیمی از اینجا ( صفحۀ مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی) گرفته شده است.
https://twitter.com/iranologyscty/status/643353023951990784?s=20
در روزگار پوراندخت، چلیپا با آیین دینی از تیسفون به اورشلیم برگشت و این در روز ۱۴ سپتامبر ۶۲۹ میلادی بود. (نگاه به اناهیتا، استاد #پورداود ص۳۷۲)
Sasanian Silver drachma of Boran, queen of Iran from ca.630-31
Sept. 14, 629 AD; The restoration of the True Cross to #Jerusalem by Pourandokht (=BŌRĀN), #Sasanian queen. #Persia.
Sasanian Silver drachma of Boran, queen of Iran from ca.630-31, daughter of Ḵosrow II.
اهمیت
تلمود بابلی (The Talmud Babli) در حوزه پژوهش های ایرانی / آزاده احسانی http://flip.it/f5XgT
***
آزاده احسانی: کلیمیان
ایران در طول هزاره ها در نقشهای گوناگون ظاهر گردیدند و آثار بسیاری پدید آوردند.
از جمله آثار پدید آمده به وسیله کلیمیان ایران مجموعه وزین تلمود بابلی می باشد
که در طول سده های 5 تا 8 میلادی در میانرودان (به ویژه بابل) پدید آمد. (Fonrobert, 2007: 19 ) پدید
آورندگان این اثر بزرگ که همچون دایرة المعارفی از آیین، فرهنگ و آداب و رسوم
کلیمیان (و دیگر ایرانیان ساکن بابل) می باشد، همانا مردان روحانی وعالمان دارای
نامی بودند که در درازای سده ها به گردآوری و تفسیر و حاشیه نویسی در حوزه دین و
فرهنگ خویش پرداختند و تلمود بابلی را برای آیندگان به یادگار گذاردند.
The Babylonian Talmud, Boston New Talmud Publishing Society, 1916. |
تلمود چیست؟
برای پاسخ به این پرسش، نخست می بایست به معرفی یکی از کتابهای
نامبردار آیین یهود پرداخت. نام کتاب مورد اشاره "میشناه" می باشد. واژه
میشناه از ریشه (ش.ن.الف/ی : تکرار کردن) به معنای "مطالعه و دوره کردن"
است (= مطالعه همراه با تکرار). ( 1606 Jastrow, 1926:) میشناه که به
تورات شفاهی نیز مشهور است، در واقع کتابی است مشتمل برتمامی قوانین فردی،
اجتماعی، حقوقی و ... دین یهود که از دید کلیمیان مکمل تورات است . این مجموعه
همواره به صورت شفاهی و سینه به سینه نقل می شده است و تا قرن دوم میلادی هرگز به
نگارش در نیامد. اما در حدود قرن دوم و به دلیل احساس خطر درباره از میان رفتن
آثار مربوط به کلیمیان در فلستین این مجموعه قوانین در کتابی به نام میشناه
گردآوری شدند.
و اما پس از این توضیح درباره میشناه بایسته است که واژه تلمود نیز
بررسی شود. تلمود واژه ای است از ریشه (ل.م.د) به معنای "آموختن و مطالعه
کردن" . (Jastrow,1926:712) مجموعه کتابهای
تلمود (63 کتاب) شرح و تفسیر قوانین میشنایی می باشند که در طول سده ها، نخست در
فلستین و سپس در ایران به نگارش در آمدند. بر اساس محل نگارش تلمودها (فلستین و
ایران) دو روایت از تلمود پدید آمد که یکی تلمود فلستینی یا اورشلیمی نام گرفت و
دیگری تلمود بابلی. اما تلمود فلستینی نتوانست اقبال تلمود بابلی را به دست آورد،
زیرا به اندازه تلمود بابلی در میان کلیمیان جهان محبوبیت نیافت.
نگارش و گردآوری مطالب تلمود که از حدود قرن سوم میلادی (در
فلستین) آغاز گردید تا قرن های 7-8 میلادی به درازا کشید و تلمود پژوهان هنوز به
نتیجه قطعی درباره تاریخ پایان نگارش این مجموعه کتابها نرسیده اند. (Katz,2006:843) زبانی که تلمود
بابلی بدان نوشته شده است آمیزه ای از عبری میشنایی، عبری کتاب مقدس و آرامی شرقی
می باشد. بخشهای نقل شده از کتاب میشناه به عبری میشنایی، بخشهای منقول از کتاب
مقدس به عبری کتاب مقدس، و بخش عمده تلمود که همانا تفاسیر و حاشیه های نوشته شده
بر قوانین میشناه هستند (گِمارا)2 به آرامی شرقی که در غرب امپراتوری ساسانی رایج
بوده است، نوشته شده اند.
محتوای تلمود که بر پایه کتاب میشناه بخش بندی شده است به شرح زیر
می باشد:
بخش نخست: زراعیم (دانه ها)
بخش دوم: موعِد (جشنها)
بخش سوم: ناشیم (زنان)
بخش چهارم: نِزیکین (خسارتها)
بخش پنجم: کُداشیم ( مقدس ها)
بخش ششم: طهوروت (پاکی ها، طهارت)
همان گونه که پیشتر اشاره گردید این شش بخش که شش
"سِداریم" 1هم خوانده می شوند، بخشهای کتاب میشناه هستند (Fonrobert, 2007: 19 ) و قوانین
مربوط به هر کدام از مسایلِ نام برده شده در بخشی ویژه آمده است. برای نمونه
قوانینی که در پیوند با ازدواج و طلاق هستند در بخش زنان نگاشته شده اند و یا
قوانین مربوط به زمین داری و کشاورزی در بخش دانه ها (کشاورزی) آمده اند.
تلمود نیز دقیقا بر همین اساس بخش بندی شده است با این تفاوت که در
تلمود برای هر ماده قانون میشنایی که در چند خط بیان شده است صفحه ها توضیح و
تفسیر نوشته شده است. و در همین توضیح و تفسیرها که "گمارا" نام
دارند، داستانها و روایتهای بسیار از شخصیتهای گوناگون نقل شده است. به طور کلی
"گمارا" مجموعه ایست از حکایتها، روایتها، اسطوره ها، آداب و رسوم، هنر،
موسیقی و ... مربوط به باشندگان بین النهرین کهن که به خامه کلیمیان ایران در
دوران ساسانی نگاشته شده است و می تواند دروازه ای جدید در پژوهشهای ایرانشناسی،
به ویژه در دوران ساسانی، بگشاید.
پیشینه پژوهشهای ایرانی-تلمودی (Irano-Talmudica):
از سال 1998 که یک دانشجوی تلمود پژوه از استادش "یاکوو
اِلمان" درباره چرایی تفاوت برخی قوانین تلمود فلستینی با تلمود بابلی پرسید
جرقه یک شاخه جدید دانشگاهی در زمینه تلمود پژوهی در ذهن "یاکوو اِلمان"
زده شد. 3 اِلمان بر این باور بود که اگر تلمود بابلی و فلستینی در برخی موارد
تفاوت و یا تناقض دارند دلیلی جز تاثیر فرهنگ ایرانی و قوانین امپراتوری ساسانی بر
تلمود بابلی ندارد. این تأثیرات به ویژه آنجا پررنگتر شد که یکی از شخصیتهای مهم
تلمودی یعنی "شموعیل نهاردآیی" که بر پایه تلمود از نزدیکان
شاپور یکم ساسانی بوده است جمله ای معروف، که به یکی از قوانین مهم در میان
کلیمیان میان رودان تبدیل گشت، به زبان راند، و آن جمله چنین بود: "دینا
دِملخوتا دینا" یعنی :قانون سرزمین (ی که در آن هستیم) قانون (ما) است.
(تلمود بابلی، بَبَه کَمَه، 113 الف) و از آن پس اختلافی که میان برخی کلیمیان با
قوانین دربار ساسانی، که عموما بر اساس دین زرتشت بودند، وجود داشت تا حد زیادی از
میان رفت و قوانین شاهنشاهی ساسانی، از سوی کلیمیان به رسمیت شناخته شد و در نتیجۀ
پذیرفته شدن قوانین شاهنشاهی ساسانی، کلیمیان ایران در برخی موارد و نکات با
کلیمیان دیگر مناطق (عمدتا فلستینِ اشغال شده به وسیله رومیان مسیحی) اختلاف نظر
پیدا کرده و با زرتشتیان همراه و همسو شدند.
و این چنین است که المان و شاگردانش آغاز به آموختن فارسی میانه و
اوستا نمودند و تلاش نمودند تا تلمود بابلی را از دریچه متون کهن ایرانی بررسی
نمایند. این پژوهشگران هر چه پیش رفتند به نتایج شگفت انگیزتری در زمینه پیوند
میان تلمود بابلی و متون فارسی میانه دست یافتند تا آنجا که در سال 2013 یکی از
شاگردان المان به نام "شای سکوندا" کتابی به نام " تلمود
ایرانی" را منتشر نمود. 4
نکته ها:
1.سداریم جمع "سِدر" می باشد که در عبری به معنای
"ترتیب، مرتب کردن" است. (958:Jastrow, 1926 ).
2.منظور از گمارا همان تلمود است، با این تفاوت که گمارا مطالب
میشنایی و کتاب مقدس را شامل نمی شود.
3. یاکوو اِلمان را پدر دانش نوین "ایرانی-تلمودی" یا
همان "ایرانو-تلمودیکا" می دانند. برای آشنایی بیشتر با اندیشه های وی
می توانید سخنرانی مفصل او درباره این دانش نوین را از راه پیوند زیر
ببینید.
http://library.fora.tv/2011/08/02/Yaakov_Elman_Iran_the_Magi_and_the_Jews
4. المان و شاگردانش دغدغه پژوهش در زمینه تلمود و شرح و تفسیر
نکات مبهم آن را دارند و در واقع از متون فارسی میانه و اوستا و تاریخ و فرهنگ
میان رودان و به ویژه بابل دوران ساسانی که در آن هنگام "دل ایرانشهر"
خوانده میشد برای روشن شدن نکات مبهم تلمود یاری می جویند. و در این میان بایسته
می نماید که پژوهشگران ایرانی و ایرانشناسان نیز از تلمود و اشاره های فراوان آن
به تاریخ و فرهنگ ایران در راه پژوهشهای ایرانی بهره جویند. تلمود بابلی که 63
کتاب پر حجم را شامل می شود، سرشار است از نکات نغز و نوین درباره تاریخ و فرهنگ
ایران، به ویژه در دوران ساسانی، و می تواند دریچه هایی نوین بر روی ناشناخته های
تاریخ و فرهنگ ایران بگشاید.
کتابنامه:
Fonrobert, Charlotte E., The Cambridge Companion to the Talmud
and Rabbinic Literature, Cambridge University Press, 2007.
Jastrow, Marcus, Dictionary of the Targumim, the Talmud Babli
and Yerushalmi, and the Midrashic Literature, Leipzig, 1926.
Katz, Steven T.,
The Cambridge History of Judaism, Vol. 4: The Late Roman-Rabbinic Period,
Cambridge University Press, 2006.
Secunda, Shai, The Iranian Talmud: Reading the Bavli in Its
Sasanian Context, Philadelphia: University of Pennsylvania Press, 2013.
http://library.fora.tv/2011/08/02/Yaakov_Elman_Iran_the_Magi_and_the_Jews
این یادداشت از خانم آزاده احسانی از اینجا ( صفحۀ مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی) گرفته شده است.
***
یک نسخۀ خطی از تلمود بابلی مربوط به سالهای 1309-1290 مسیحی در کتابخانه ملی بریتانیا را از اینجا ملاحظه بفرمایید:
https://www.bl.uk/collection-items/babylonian-talmund
***
تصویر از raptisrarebooks
https://twitter.com/iranologyscty/status/642638810157727744?s=20